چکیده:
رئالیسم انتقادی به عنوان یکی از شاخههای مکتب ادبی رئالیسم، که پدیدهای مختصّ ادبیات عصر طلایی روسیه است، به انتقاد از اوضاع حاکم بر جامعه پرداخته و با نگرشی اصلاحجویانه در پی تغییر وضع موجود است. چخوف در نمایشنامهی« باغ آلبالو» با دستمایه قرار دادن موضوع زوال اشرافیت و روی کار آمدن بورژوا در روسیهی عصر نیکولای دوم و با بیان داستانی از زندگی یک خانوادهی اشرافی، در پی بازنمایی و تحلیل واقعیتهای اجتماعی موجود در آن برهه از تاریخ روسیه، با بیانی انتقادی است. این پژوهش بر آن است تا با تحلیل و واکاوی شخصیتهای رئالیستی با تأکید بر رئالیسم انتقادی در این اثر، به موضوعات مورد انتقاد نویسنده در جامعهی روسیه پی ببرد. چخوف در این نمایشنامه انتقاد تند و تیز خود را متوجه فضای سرد و تیرهی حاکم بر جامعه کرده و بر اشرافیت خوابزده، روشنفکران منفعل و بیعمل، شخصیتهای ایستا و مقاوم در برابر تغییر و تحول و پیشرفت، بحران هویت، عدم عزت نفس و خودباختگی فرهنگی تاخته و آنها را با رویکردی انتقادی و اصلاح-جویانه، منطبق بر واقعیت و معیارهای رئالیستی، به ویژه رئالیسم انتقادی مورد بحث قرار داده است.
critical realism,which is a phenomenon allocated to the Russian golden age literature, has criticized the prevailing conditions in society and seeks to change the status quo with a reformist attitude. Chekhov in (the cherry orchard) with notice to the theme of aristocratic decline and the coming of bourgeois in Russia Nicolas II era and a narrative of the life of an aristocratic family, seeks to represent and analyze the prevailing social realities at that time of Russian history with a critical statement . This investigation intends to realize issues criticized by the author in Russian history by analyzing and resolving realistic personality with an emphasis on critical realism in this work . In this play, Chekhov has sharply criticized the cold, dark atmosphere in society and tilted drowsy aristocracy., passive and inactive intellectuals, static and resistant characters against change and progress, identity crisis and lack of self_esteem and has discussed them with a critical and reformist approach based on reality and realistic criteria, especially critical realism.
خلاصه ماشینی:
چخـوف در اين نمايشنامه ، انتقاد تند و تيز خود را متوجه فضاي سرد و تيره ي حاکم بر جامعه کرده و بر اشـرافيت خواب زده ، روشن فکران منفعل و بيعمل ، شخصيت هاي ايستا و مقاوم در برابر تغيير و تحول و پيشرفت ، بحران هويت ، عدم عزت نفس و خودباختگي فرهنگي تاخته اسـت و آن هـا را بـا رويکـردي انتقـادي و اصلاح جويانه ، منطبق بر واقعيت ومعيارهاي رئاليستي به ويژه رئاليسم انتقادي مورد بحث قرار داده است .
لوپاخين ، رعيت زاده اي که پدر و پدربزرگش خـدمتکار خانواده ي رانوسکي بوده اند و حالا خود در سايه ي تلاش و کوشـش ، تـاجر بزرگـي شـده است ، پيشنهاد ميکند که درختان باغ را ببرند و باغ را قطعه قطعـه کننـد و بـه ييلـاق - نشين ها اجاره دهند و با پولي که از اين راه به دست ميآورند، بدهي بانک را بپردازنـد و از حراج باغ جلوگيري کنند؛ اما رانوسکي و بـرادرش ، گـايف ، ايـن پيشـنهاد را تـوهيني بزرگ محسوب ميکنند و آن را نميپذيرند.
در واقع نويسنده بـه کمـک تشـخيص ويژگـيهـاي مشـترک در طبقـات و حفـظ فرديـت اشخاص ، تيپ هاي ماندگاري را خلق ميکند و در عين حال شخصـيت خـود را از ديگـر افراد جامعه تفکيک ميکند؛ همان گونه که در اين نمايشنامه نيز مهم تـرين خصوصـيت بازتاب يافته ي رئاليسم انتقادي در سطح شخصيت ها، تلاش نويسـنده بـراي تيـپ سـازي است .