چکیده:
وحدت وجود از مسائل بغرنجی است که در مکاتب عرفانی مطرح است. این تحقیق درصدد توصیف مقایسهای دیدگاه مکتب هندویی و عرفان اسلامی برآمده که عمق توجه دانشمندان جهان اسلام را بیان میدارد. در مکتب هندویی و در بین مسلمین سه تفسیر از وحدت وجود ارائه شده است: 1. عالم یک وجود واحد شخصی است که همة اشیای عالم اجزای آن محسوب میشوند. این نظر را برخی از متکلمین اسلامی به عرفا نسبت دادهاند. 2. عالم یک وجود واحد شخصی است و کثرات و اشیای دیگر، موهوم و سرابی بیش نیستند. این نظر به برخی از صوفیه منتسب میباشد. دو تفسیر یادشده از وحدت وجود، از کلمات مکتب هندویی نیز استفاده میشود. 3. عالم یک وجود واحد شخصی بینهایت و نامحدود است که جایی برای غیر نمیگذارد. کثرات، شئون و ظهورات آن وجود واحد شخصیاند. در این دیدگاه، اتصاف کثرات به وجود، مجاز است. در نسبت وجود به کثرات، وجود واحد شخصی نقش حیثیت تقییدیة شانی را ایفا میکند و اختلاف کثرات ـ که یکی برتر از دیگری میباشد ـ اختلاف تشکیکی است. این تفسیر، نظر اکثر عرفای مسلمان است و از کلمات عرفان هندویی نیز بهدست میآید.
The unity of existence is one of the complex issues raised in mystical schools. Showing the depth of attention of scholars in the Islamic world, the present paper is a comparative study of the views of the Hindu school and Islamic mysticism. In Hinduism and Islam, three interpretations of the unity of existence have been offered: 1. The universe is a single personal existence and all objects in the universe are considered as its components. Some Islamic theologians have attributed this view to mystics. 2. The universe is a single personal existence, and multiplicities and other objects are nothing more than illusions and mirages. This view is attributed to some Sufis. In both of these interpretations of the unity of existence, some words of the Hindu school are used. 3. The universe is an infinite and endless single personal existence that leaves no room for others, and pluralities are the manifestations of that single personal existence. In this view, the attribution of pluralities to existence is permissible. In the relationship between existence and pluralities, the single personal existence plays the role of a stational conditional mood, and the difference between pluralities, i.e. one plurality is superior to the other, is in analogical gradation. This interpretation is the view held by most Muslim mystics and is also derived from the words of Hindu mysticism.
خلاصه ماشینی:
در نسبت وجود به کثرات، وجود واحد شخصي نقش حيثيت تقييدية شأني را ايفا ميکند و اختلاف کثرات ـ که يکي برتر از ديگري ميباشد ـ اختلاف تشکيکي است.
توصيف برهمن در مکتب هندو، نشانگر اين است که در هستي يک وجود واحد بيشتر وجود ندارد.
خدا را در مقام ذات قابل توصيف نميدانند، ولي در مقام تنزلات هستي، با صفات جمال و جلال متصف ميشود: برهمن عين هستي است، همة مظاهر هستي نمود او هستند.
از اين بخش از کلمات مفسران، مکتب عرفاني هندو استفاده ميشود که وحدت وجود عبارت است از: يک وجود واحد کبير که همة کثرات اجزاي آن محسوب ميشوند.
در کلمات مفسران، مکتب ودانته به دو موجود تصريح شده است: برهمن و آتمان (نفس) و اين دو قطب، مقابل يکديگرند که يکي عالم کبير و ديگري عالم صغير ميباشد.
مسئلة اول بهدنبال اين است که هستي يک وجود واحد شخصي بيش نيست و بقيه هرچه هست، ظهور و شئون آن هستند.
آنچه که هست، يک وجود واحد شخصي است و هيچگونه خليط و جزء و مثل و ضد ندارد و کثراتي هم که به ذهن ميرسد، حقيقت ندارد، بلکه موهوم و خيالات ميباشد.
به نظر اين گروه، پذيرش کثرات مستلزم پذيرش حقيقي بودن حمل وصف وجود بر کثرات نيست، بلکه کثرات به مجاز به وجود متصف ميشوند؛ زيرا مصداق بالذات وجود، همان واحد شخصي است که کران تا کران هستي از آن اوست.
از لحاظ مفهومي متعدد، ولي از نظر مصداقي يک وجود واحد است که مصداق همة اين مفاهيم، متعدد محسوب ميشود.