چکیده:
هژمونی، مهمترین کلیدواژه معرفِ قدرت آمریکا در نظام بینالملل از زمان پایان جنگ سرد تاکنون بوده است. در این میان، افولگرایان بهعنوان منتقدین تداوم قدرت هژمونیک آمریکا در سیاست جهانی، با تأکید بر مسائلی نظیر تضعیف مؤلفهها و شاخصهای مقوّمِ هژمونی آمریکا، منطق افول و صعود قدرتهای بزرگ و دیگر مشکلات بنیادین اقتصادی و اجتماعی داخلی این کشور معتقدند که آمریکا هماکنون دوره سرازیری ابرقدرتی در جهان را طی میکند و باید از دوره پساهژمون سخن گفت. از سوی دیگر، طرفداران بازسازی، با تکیه بر اختلاف فاحش قدرت اقتصادی، نظامی و فنّاورانه آمریکا با سایر قدرتهای بزرگ، توانمندی ویژه آمریکا در احیای قدرت خویش و تجربه چرخههای افول و بازسازی در تاریخ هژمونی آمریکا، شرایط کنونی را صرفاً نشانگر دورۀ گذار و تداوم عصر آمریکایی در نظام بینالملل میدانند. این مقاله میکوشد با تمرکز بر این سؤال که تضعیف شاخصهای قدرت سختافزاری و نرمافزاری آمریکا، چه چشماندازی را از افول یا تجدید حیات مؤلفههای قدرت این کشور نشان میدهد، به بررسی استدلالهای دو دیدگاه مذکور بپردازد. فرضیه این پژوهش که به روش توصیفی - تحلیلی موردبررسی قرار گرفته، نشان میدهد برخلاف تجربه چرخههای افول و بازسازی در تاریخ هژمونی آمریکا در نظام بینالملل و دیدگاه اندیشمندانی نظیر هانتینگتون، آمریکا فاقد توان بازسازی هژمونی خود بوده و وارد افول غیرقابل بازگشت شده است.
Hegemony has been the most important concept to American power in the international system since the end of the Cold War. Pro-decline approach who criticize continuity hegemonic power of the United States in world politics, are emphasizing on issues such as the weakening of US hegemonic components, the logic of the rise and fall of great powers, and other fundamental domestic economic and social problems. They believe that the world is now going through a period of superpower decline and we must speak of a post-hegemonic era. On the other hand, the proponents of reconstruction approach, relying on the stark difference between US economic, military and technological power with other major powers, US special capacity to restore its power and experiencing diverse cycles of decline and reconstruction in the history of US hegemony, believe the current situation reveals the continuity of the American age in the international system. The article attempts to examine the arguments of decline and reconstruction approaches and perspective of American era, focusing on the question of what is the influence of weakening US hard and soft power on the prospect of decline or revival of the components of US power. The hypothesis of this research, which has been tested descriptively-analytically, shows that despite the experience of cycles of decline and reconstruction in the history of American hegemony in the international system and the views of thinkers such as Huntington, the United States has no ability to rebuild its hegemony and has entered an irreversible decline.
خلاصه ماشینی:
در اين ميان ، با توجه به اينکه از يک سـو مسـلما غفلـت از انگـاره افـول و تضـعيف نسـبي قـدرت آمريکا در قرن ٢١ و يا اغراق و بزرگنمايي غيرعلمي و ژورناليستي آن موجب تحليل غير واقـع بينانـه از ساختار توزيع قدرت در نظام بين الملل خواهد شد و از سوي ديگر، ناديده انگاري واقعيت هاي موجـود در مورد تضعيف شاخصه هاي قدرت آمريکا، شناخت اهداف آتي سياست خـارجي ايـن کشـور را بـا مشکل مواجه ميسازد، نوشتار حاضر درصدد تبيين نظري آراي اين دو ديـدگاه اسـت .
وي در نظريه خويش افول يک هژمون و ظهور هژمون ديگر را پس از يک جهان فراگير جهاني پيش ميکنـد که بر اساس تجربه هاي تاريخي از قرن پانزدهم ، ٧٠ تا ١٠٠ سال به طول ميانجامـد و در پايـان چرخـه ، 1 Long-cycle theory of world leadership دولت هژمون ، سلطه نظامي و اقتصادي خود را بر نظام بين الملل از دست ميدهـد.
هژمـوني پرتغـال در قـرن پـانزدهم ، هلنـد در قـرن شانزدهم ، بريتانيا در قرون هفدهم و هيجدهم و آمريکـا در قـرن نـوزدهم وابسـته بـه تـوان نظـامي ايـن کشورها در دريا بوده است و نوآوري نظامي يک دولت رقيب ، رهبـري جهـاني هژمـوني حـاکم را بـه چالش کشـيده و سـاختار جديـدي را در نظـم بـين الملـل پديـد آورده اسـت (مدلسـکي، ١)؛ بنـابراين ، تضعيف قدرت نظامي افول هژموني آن ابرقدرت و در نهايت تغيير توازن قوا در ساختار نظام بين الملـل و ايجاد نظم نوين و چرخه جديد در رهبري جهاني را به دنبال دارد (مدلسکي، ٢٠١٢: ٢).