چکیده:
هدف: این پژوهش باهدف بررسی نقش تعدیلکننده شفقت خود در رابطه ناگویی هیجانی بر دلزدگی زناشویی زنان ناسازگار انجام شد.
روش: پـژوهش حاضر ازنظر هدف کاربردی بوده و به روش همبسـتگی اجرا شد. روش نمونهگیری پژوهش حاضرتصادفی چند مرحلهای خوشهای بود و 103 شرکتکننده در پژوهش حاضر به پرسشنامه سازگاری زناشویی (اسپانیر، 1976)، مقیاس ناگویی هیجانی (باگبی و همکاران، 1994) و مقیاس دلزدگی زناشویی (پاینز، 1996) پاسخ دادند. دادهها با استفاده از نرم افزار SPSS در سطح معناداری 05/0 با آزمون رگرسیون سلسله مراتبی مورد تحلیل قرار گرفت.
یافتهها: یافتههای پژوهش حاضر نشان داد که ناگویی هیجانی بر دلزدگی زناشویی تاثیر مثبت معناداردارد و شفقت خود بر روی دلزدگی زناشویی تاثیر منفی معناداری دارد. همچنین در رابطه بین ناگویی هیجانی با دلزدگی زناشویی در زنان ناسازگار شفقت خود نقش تعدیلکننده دارد.
نتیجهگیری: نتایج این مطالعه نشان داد که شفقت خود در رابطه ناگویی هیجانی بر دلزدگی زناشویی نقش تعدیلکننده دارد. بر این اساس هرچه میزان شفقت خود در فرد بیشتر باشد اثرناگویی هیجانی بر دلزدگی زناشویی کمتر میشود.
Purpose: The purpose of this study was to investigate the moderating role of self-compassion in the relationship of emotional distress on marital distress in maladaptive women. Method: The present study was applied in terms of purpose and was conducted by correlation method. The sampling method of this study was multi-stage cluster random sampling and 103 participants in the present study answered the Marital Adjustment Questionnaire (Spanier, 1976), Emotional Consciousness Scale (Bobby et al., 1994) and Marital Satisfaction Scale (Paines, 1996). Data were analyzed by SPSS software at the significant level of 0.05 using hierarchical regression test. Results: The findings of the present study showed that emotional distress had a positive effect on marital disgust and self-compassion had a significant negative effect on marital disgust. It also has a moderating role in the relationship between emotional distress and marital lust in maladaptive women of compassion. Conclusion: The results of this study showed that self-compassion has a moderating role in the relationship of emotional distress to marital disgust. Accordingly, the higher the level of self-compassion in a person, the less the effect of emotional distress on marital satisfaction.
خلاصه ماشینی:
مطالعات نشان داده اند کـه يکـي از عوامل مؤثر بر سطح سازگاري همسران پايين بودن کفايت عاطفي و هيجاني همسران است و بنياد و اساس رضـايت از روابط به توانايي فهم و کنترل هيجانات بستگي دارد و جزء مهمي از رضايت زناشويي محسوب مي شود در تائيـد اين مطلب مي توان به نقش ابراز احساسات و هيجانات در رشد صميميت نيز اشاره کرد کـه باعـث تجربـه احسـاس حمايت شدن در زوجين مي شود و عامل مهمي در تمايز زوج هاي راضي از ناراضـي بـه شـمار مـي رود (خواجـه و خضري مقدم ، ١٣٩٥).
مؤمني و همکـاران (١٣٩٦) نيزنشـان دادنـد نـاگويي هيجـاني پيش بـين خيانـت زناشويي است و ياقوتيان ، سليمانيان و محمد زاده (١٣٩٤)، صداقتي فرد و ابراهيمي (١٣٩٥)، اميدي فـر و همکـاران (١٣٩٥) وکياني (١٣٩٥) نشان دادند ناگويي هيجاني و خودتنظيمي هيجاني با دل زدگـي زناشـويي رابطـه دارد.
ايزدي و سجاديان (١٣٩٦) رابطـه شفقت خود و سازگاري زناشويي و قزلسفلو و همکاران (١٣٩٥) نيز تـأثير شـفقت خـود بـر رضـايت زناشـويي در پژوهش هاي خود نشان دادند.
مقايسه دو مدل ١ و ٢ نشان مي دهد کـه شـفقت خـود ٠/٠٦ درصـد ضريب تعيين را به صورت معنادار افزايش داده است که اين افزايش معني دار است درنتيجه مي توان پـذيرفت که در رابطه بين ناگويي هيجاني با دل زدگي زناشويي در زنان ناسازگار شفقت خود نقش تعديل کننده دارد؛ بنـابراين فرضيه پژوهش تائيد مي شود.