چکیده:
یکی از مهمترین مباحث در حکومت اسلامی، مسیله نقش مردم در حکومت است. با توجه به اینکه مبناییترین اعتقاد در اسلام، باور به توحید است، در این پژوهش با شیوه توصیفی تحلیلی، پس از بیان توحید و مراتب آن از منظر این دو اندیشمند اسلامی، نقش مردم در مشروعیت سیاسی تبیین و در ادامه به بررسی تطبیقی مشارکت سیاسی و نسبت آن با توحید و مراتب آن از منظر این دو اندیشمند اسلامی پرداخته شده است. در نتیجه این پژوهش، با توجه به اشتراک نظر در باور به توحید و مراتب آن، از نظر این دو اندیشمند اسلامی، مردم در مشروعیت سیاسی حکومت اسلامی هیچ نقشی نداشته و نقش آنها فقط تحققبخشی به حکومت از باب تکلیف است. ایشان در باب مشارکت سیاسی، حق تعیین نظام و ساختار آن، تعیین حاکم و کارگزاران، تعیین قانونگذار، مجری قانون و نظارت بر قانون را از آن خداوند متعال میدانند و معتقدند که دیگران فقط با اذن الهی حق انجام چنین اموری را دارند.
One of the most important issues of the Islamic government is the role of the people in the government. Using a descriptive-analytical method, expressing monotheism and its levels based on its fundamental status in Islam, this paper seeks to study the relationship between believing in monotheism and political participation from the perspective of Imam Khamenei and Ayatollah Mesbah. Considering the common opinion of these two thinkers in the belief in monotheism and its levels, the findings show that the people have no role in the political legitimacy of the Islamic government, while they can only pave the way for the realization of the Islamic government. Regarding political participation, the right to determine the system and its structure, the appointment of the ruler and agents, the appointment of the legislator, the law enforcer and the overseer of the law, these two thinkers consider these matters to belong to God Almighty and believe that others have the right to do such things only with God's permission.
خلاصه ماشینی:
بنابراین اگر ساختار حکومت با نظر مردم، شکل صحیحی به خود بگیرد و قوانین آن هم به خداوند متعال انتساب داده شود (مصباح، 1391د، ج 1، ص 287ـ288)، و این حکومت بخواهد قوانین خداوند متعال را بر روی زمین اجرا کند و به این فکر باشد که توسط این قوانین الهی سعادت مادی و معنوی مردم جامعه را رقم بزند (همان)، و مجریان قانون هم از طرف خداوند برای پیاده کردن این قوانین از طرف خداوند متعال، چه بیواسطه و چه با واسطه، مأذون باشند؛ این حکومت مورد تأیید دین اسلام است (همان، ص 113ـ114؛ مصباح، 1391ت، ص 244ـ245).
نظارت بر اجرای قانون رهبر معظم انقلاب جامعهای را اسلامی میداند که همة امور آن مورد تأیید دین باشد و در چارچوب مبانی اسلام صورت گیرد (حسيني خامنهای، 1392، ص518)، و به صراحت بیان میکنند که در جامعة اسلامی حق تحکم در همة امور زندگی انسانها به خداوند متعال نسبت داده شده است (همان، ص 578و579).
بنابراین از سخنان هر دو اندیشمند نتیجه گرفته میشود که حق تعیین نوع نظام و ساختار آن، تعیین حاکم و کارگزاران، تعیین قانونگذار، مجری قانون و نظارت بر قانون در حکومت اسلامی اولاً و بالذات از آنِ خداوند متعال است و دیگران در این امور باید بهصورت خاص یا عام از طرف خداوند متعال اذن داشته و این امور را در چارچوب معیارهایی که اسلام مشخص کرده است، انجام دهند.