نامش عليرضا اسپهبد است ساعت نه صبح امروز گلبرگ هاي نارنجي گل پنج پرمن ريخت روي کاغذ، پرچم هاي زرد روي ساقه ي کج توي هوا معلق ماند.
پسربچه ي ١٠- ١٢ساله يي از پشت خط خواند «انفرادي شماره ي ٢» براي عقربک هاي صفحه ي ساعت زندگي من رقم ها محو شده اند.
پرده ها را کيپ کشيده اند و ساعت شماطه دار قديمي عدد ٢ را نشان ميدهد.
ميخندم : «من فقط بلدم يه گل پنج پر بکشم ، يه چيزاي به اسم قصه بنويسم و درحد يه خواننده ي علاقمند نظر بدم .
پيمان قصــه هايت را نميآورد و من فراموش ميکنم تا ساعت ٩ امروز که گلبرگ هاي نارنجي ميچسبند به کاغذ خيس و فلش روي صفحه ي مانيتور ميلرزد.
گل پنج پر من ساعت ٩ امروز روي صفحه ي کاغذ پرپر شد و قطره هاي شبنم گلبرگ هايش را چسباند به سفيدي کاغذ.