چکیده:
تاریخ یعنی بررسی سیر تحول و تکامل جوامع و ایده ها و تغییرات فرهنگی – سیاسی و حقوقی ، و
در این بررسی مهمترین عامل تاثیرگذار و تاثیر پذیر همانا انسان است چرا که این تغییرات غالبا
بصورت خود جوش میسر نگردید بلکه در مسیر آن همین انسانها چه شکنجه ها در بستر زمان بر
کالبد جسمی خود متحمل شدند تا از لکه های تاریک استبدادها و دیکتاتوریها پنجره ای یا حتی
روزنه ای به سوی پذیرش ملاک و معیاری ثابت از جرم انگاریها و تحمیل کیفرها )ضمانت اجراها (
، توسط حکمرانانی که اغراض و تمایلات شخصی را در بزه تلقی کردن و تعیین مجازاتها مدخلیت
می داند میسر گردد تا امروز، ما شاهد اصولی انسانی چون اصل قانونی بودن ، تناسب داشتن ،
شخصی بودن و . . . باشیم.
خلاصه ماشینی:
مبحث دوم : تحولات مجازات جسماني از حمله اعراب تا مشروطيت بعد ازحمله اعراب نظام ساسانيان از هم پاشيد (در زمان سلطنت ميز گرد سوم در سال ٦٥١ ميلادي ) (٣١ هجري) و منابع اسلامي که عبارت از کتاب و سنت ، اجتماع ، عقل و قياس و بقطور کلي فقه اسلامي اساس استواري در حقوق جزايي پديد نياورد و چون بر اصول ديني مبتني است مفاهيم جنايت و معصيت و گناه در آن توام شده است و از ويژگي هايي دادرسي جنايي در اسلام سريع بودن ميباشد و قرطاس بازي، مخصوص محاکم امروزي که باعث تاخير احقاق حق است وجود نداشته و دوئل قضايي، آزمايش با آب و آتش که درايران باستان و اروپاي غربي قرون وسطي معمول بود در فقه اسلامي وجود ندارد و شکنجه جايگاهي در داده هاي اسلامي ندارد و اساساً ٥ - خليلي.
) در واقع چنانچه ملاحظه ميشود احکام اسلام در باب کيفر و کيفيت و کميت آن نوآوري هاي متعددي را ايجاد کرد و لذا انتظار مي رفت که بر خلاف گذشته عقوبات جسماني شدت خود را از دست بدهند و راه تعديل مجازات جسماني در پيش گرفته شود لکن اين امر مدت زمان مديدي طول نکشيد و حکومتي که پايه هاي آن مبتني بر فقه و شريعت اسلامي بود از زمان امويان به يک حکومت مستبده تبديل گرديد و چون محاکم شرعيه نميتوانستند طيب خاطر پادشاهان مستبد را تمهيد نمايند از اعبد الملک خليفه اموي مشاغل قضايي را به مقامات لگري و انتظامي محول کرد و حتي بعد ها در زمان عباسيان و سامانيان و آل بويه و غزنويان نيز نيروي لگشري به نام شرطه که در واقع از نگهبانان و ماموران خليفه بودند تشکيل گرديد که رئيس آن صاحب الشرطه ناميده ميشد و بدون شکايت از طرف زيان ديده هر شخص را که مظنون به ارتکاب جرمي، مي بود بازداشت و شکنجه ميکرد و در امور جنايي نظير قتل ، تجاوز به ناموس ، راهزني، آدم ربايي و ...