چکیده:
افزایش نظامیگری رژیم صهیونیستی و اقدامات امنیتی آن در طی چند دهه اخیر بهمنظور مقابله با تهدید ناشی از مجموعه امنیتی شکلگرفته تحت عنوان محور مقاومت، منجر به افزایش آسیبپذیری و شکافهای متعدد بهدلیل عدم توجه به سایر ابعاد امنیت در این رژیم گردیده است. این پژوهش بهدلیل توجه به تأثیر محور مقاومت بر آسیبپذیری رژیم صهیونیستی، دارای اهمیت کاربردی میباشد. پژوهش حاضر درصدد پاسخ به این پرسش اساسی است که تهدیدات محور مقاومت چه تأثیری بر آسیبپذیریهای رژیم صهیونیستی دارد؟ نتایج و یافتههای این پژوهش نشان میدهد که تهدیدات نظامی و سیاسی محور مقاومت منجر به تأثیر بر زیرساختهای حیاتی، افزایش ناامنی، ایجاد شکافهای سیاسی-اجتماعی، خدشهدار شدن بازدارندگی و تشدید بحران مشروعیت بهعنوان مهمترین آسیبپذیریها در رژیم صهیونیستی گردیده است. روش تحقیق کیفی و از نوع توصیفی-تحلیلی است و روش گردآوری دادهها اسنادی و میدانی میباشد. برای تحلیل دادهها نیز الگوی مبتنی بر ترکیب دو نظریه مکتب کپنهاگ و شکاف اجتماعی دیگان کرایس بهعنوان نظریه مبنای تحلیل مورداستفاده قرار گرفته است.
The increasing militarism of the Zionist regime and its security measures over the past few decades in order to counter the threat posed by the security complex formed under the name of the Axis of Resistance, has led to increased vulnerability and numerous gaps due to lack of attention to other aspects of security in this regime. This research is of practical importance due to the impact of the Axis of Resistance on the vulnerability of the Zionist regime. The present research seeks to answer the fundamental question of what effect do Axis of Resistance-based threats have on the vulnerabilities of the Zionist regime? This study shows that the military and political threats of the Axis of Resistance have led to the impact on critical infrastructure, increasing insecurity, creating socio-political gaps, damaging deterrence and intensifying the crisis of legitimacy as the most important vulnerabilities in the Zionist regime. The approach of researchers in this article is descriptive-analytical and documentary and field methods have been used to collect data. For data analysis, a model based on combination of the two theories of the Copenhagen school and the Deegan-Krause's theory of social gap has been used as the basis theory of the analysis.
خلاصه ماشینی:
تأثير تهديدات سياسي- امنيتي محور مقاومت بر آسيب پذيري رژيم صهيونيستي 1 اصغر افتخاري 2 محمدمهدي سليماني تاريخ دريافت : ١٤٠٠/٠٣/٢٦ تاريخ پذيرش نهايي: ١٤٠٠/١٠/٠٤ نشريه علمي آفاق امنيت / سال چهاردهم / شماره پنجاه و سوم ـ زمستان ١٤٠٠ : ٩٣-٦٣ چکيده افزايش نظامي گري رژيم صهيونيستي و اقدامات امنيتي آن در طي چند دهه اخير به منظور مقابلـه بـا تهديـد ناشي از مجموعه امنيتي شکل گرفته تحت عنوان محور مقاومت ، منجر به افزايش آسيب پذيري و شـکاف هـاي متعدد به دليل عدم توجه به ساير ابعاد امنيت در اين رژيم گرديده است .
پـژوهش حاضـر درصـدد پاسخ به اين پرسش اساسي است کـه تهديـدات محـور مقاومـت چـه تـأثيري بـر آسـيب پـذيري هـاي رژيـم صهيونيستي دارد؟ نتايج و يافته هاي اين پژوهش نشان مي دهد که تهديدات نظامي و سياسي محـور مقاومـت منجر به تأثير بر زيرساخت هاي حياتي، افزايش ناامني، ايجاد شکاف هاي سياسي-اجتمـاعي، خدشـه دار شـدن بازدارندگي و تشديد بحران مشروعيت به عنوان مهم ترين آسيب پذيري ها در رژيم صهيونيستي گرديـده اسـت .
تأثير تهديد سياسي محور مقاومت بر آسيب پذيري رژيم صهيونيستي (طراحي توسط نويسندگان ) نتيجه گيري رژيم صهيونيسـتي کـه از ابتـداي تأسـيس بـا آسـيب پـذيري هـايي متعـددي از قبيـل مشروعيت ، عدم عمق راهبردي، دولت -ملت سازي ناقص و ساير موارد مواجـه بـوده و ايـن مسئله منجر به اقدامات امنيتي و نظامي افراط گرايانه از سوي اين رژيـم گرديـده اسـت .