چکیده:
یکی از مهم ترین مسائل و چالش های مباحث کلام جدید و فلسفه ی دین در عصر حاضر وآینده زندگی بشر، چگونگی نسبت علم با دین و نسبت عقل و آزاداندیشی بادین است. این دو، پرسش بنیادین و دیرینه ی روزگار ما هستند که بیشک برای پاسخ به این پرسش های بنیادین در قرآن و کتاب مقدس باید از متد درون دینی استفاده کرد؛ نه برون دینی. مروری کوتاه بر تاریخ کلیسا نشان میدهد یکی از دلایل تقابل کلیسای قرون وسطی با علم و به تبع آن آزاداندیشی، برداشت آباء کلیسا از نصوص دینی است که باصراحت دانایی را نوعی عصیان درمقابل خداوند میدانند. حال آنکه در قرآن، علم، جایگاه ویژهای دارد و سبب خلافت الهی آدم، عنصر علم و دانایی اوست، نه عبادت وی. در قرآن و نصوص دینی، یادگیری علم واجب و دارای ویژگیهایی است که سایر واجبات آن ویژگی را ندارند. به عبارتی محدودیت های دیگر واجبات را ندارد. بر اساس آموزه های دینی، علم از جهت نوع، جنسیت، زمان و مکان محدودیتی ندارد. لذا با فهم درست از نصوص دینی، نگاه اسلام نه در تقابل باعلم قرار می گیرد نه درتقابل با عقلانیت، و به تبع این دو در تقابل با آزاداندیشی و نواندیشی هم قرار نمی گیرد؛ بلکه اسلام همواره مشوق علم، تعقل و تفکر است.
The discussion of Resurrection is one of doctrinal discussions proposed in many Surehssurahs. One of these surehs surahs is Surah” Naba” in which verses 1 to 5 recite “raising a question” by the deniers of the resurrection Resurrection and verses 6 to 16 have been introduced to response to answer this question as “the causes "pieces of evidence for being the existence of Resurrection”. Also, the versus 17 to 20 are about “the quality of occurring Resurrection Day occurrence”. This writing aimed to consider the recent case by responding to this question: “What is the analysis of the quality of occurring Resurrection Day occurrence in verses 17 to 20 of Surah Naba?”. This research was conducted according to thorough analysis a descriptive analysis approach and by using library sources. The findings of the research showed that in these versus had have indicated referred to three cases about the quality of occurring Resurrection Day occurrence. These cases involved following instances:” to be gathered “gathering of all of human beings easily and to see the results of their actions”, “the rise of true beliefs and good components,” and “the humiliation of beliefs and the practices considered good by human beings.
خلاصه ماشینی:
«بدون شک ، واکنش مسیحیان بنیادگرا نسبت به تعارض ظاهری علم و دین ، این بود که مدعیات برآمده از کتاب مقدس ، یا دست کم مدعیات برآمده از تفسیرشان از کتاب مقدس را مقدم بدارند به تعبیر نیکولاس ولتر ستورف (١٩٣٧) بنیادگرایان ، مدعیات کلامی خود را به منزله «اعتقادات ضابط » به کار میبردند یعنی بعضی از اعتقادات که ملازم با تعهد به مسیحیت تلقی میشوند، برای داوری در خصوص اعتقادات (یا نظریه های) علمی نقش اساسی و بیچون و چرا پیدا میکردند-یعنی یک «امر مسلم » تلقی میشدند- حداقل آنکه این اعتقادات دینی در تعیین اینکه کدام نوع نظریه ها مقبولند و کدام نوع از آنها نامقبول ، تأثیر زیادی داشتند»(پترسون ، ١٣٧٩: ٣٦٤) حال سوال اینجاست ، آیا تأکید بر این متد و شیوه –شیوه ی تزکیه ی باطنی- عَرَضی دین مسیحیت است و امری است بیرون از کتاب مقدس که ارباب کلیسا از پیش خود آن را انتخاب کرده و بر متن انجیل تحمیل نموده اند؟ و یا اینکه ذاتی کتاب مقدس است و امری درون دینی است و ریشه در آموزه های کتاب مقدس دارد که الهام بخش برای ارباب کلیسا شده است ؟ اینک به نمونه هایی از متون مقدس (عهدجدید) می - پردازیم ؛سپس به تحلیل آن همت میگماریم : ١/٣- انجیل متی: زمانی که جمعیت بسیاری از جلیل و اورشلیم و یهودیه در کنار رود اردن جمع شده بودند مسیح (ع ) به بالای کوه میرود و شروع به موعظه مینماید و آن جماعت را به غمگینی و گرسنگی و تشنگی و تواضع و فروتنی و ترحم به غیر دعوت میکند تا باشد که با انجام چنین اعمال باطنی به مقام پسران خداوند دست یابند.