چکیده:
در حوزهٔ معرفتشناسی، «ساختگرایی» دیدگاهی اساساً پساکانتی محسوب میشود که در برابر دیدگاه سنتی بازنماییگرایی مطرح شده است. ساختگرایی معرفتی انواع مختلفی دارد، اما وجه مشترکشان در این است که معرفت همچون کالایی است که جزئاً یا کاملاً فاعل شناسا آن را میسازد، نه اینکه طبق اعتقاد بازنماییگرایان، ذهن فاعل شناسا صرفاً نقش آینگی و حکایتگری در برابر واقعیت مستقل خارج از ذهن را داشته باشد. اندیشه ساختگرایی در حوزه مباحث مربوط به تجربه/شهود عرفانی نیز تسری یافته است. ساختگرایان، در برابر ذاتگرایان، معتقدند تجربه/شهود عرفانی در چارچوب ساختِ پیشینِ مفهومیِ ذهنِ صاحب تجربه/شهود عرفانی شکل میگیرد. در این مقاله این موضوع بررسی میشود که نوعی ساختگرایی در اندیشه صدرالدین قونوی دیده میشود که میتوان آن را «ساختگرایی اسمایی» نامید. قونوی در دفاع از اعتبار معرفت شهودی موسوم به قربی یا فنایی، بر نقش اسم حاکم بر فاعل شناسا در ساخت معرفت عقلی و نیز معرفت شهودی مقید تأکید میکند، البته او شهود قربی را از دایرهٔ این ساختگرایی خارج میداند. بر این اساس، میتوان گفت قونوی معتقد به نوعی ساختگرایی محدود یا بخشی است. سرانجام اینکه، از نظر نویسندگان این نوع ساختگرایی نه قابل دفاع است، و نه هدف نهایی قونوی در دفاع از معرفت شهودی را برآورده میکند.
In the field of epistemology, "constructivism" is basically a post-Kantian view as opposed to the traditional view of representationalism. There are different types of epistemological constructivism, but what they have in common is that knowledge is like a commodity made in part or in full by the cognitive agent, and it is not in accordance with the view of representationalists who believe that the cognitive agent's mind merely acts as a mirror and narrator for independent reality outside the mind. The idea of constructivism has also spread to the realm of mystical experience / revelation. Constructivists, in contrast to essentialists, believe that mystical experience / revelation is formed within the framework of the previous conceptual construction of the mind of an individual who had already mystical experience / revelation. In this article, it is examined that a kind of constructivism is seen in the thought of Sadr al-Din Ghunawi, which can be called "nominal constructivism". Defending the validity of intuitive knowledge called ghorbi (proximity) or fanayi (annihilation), Ghunawi emphasizes the role of the noun governing the cognitive agent in the construction of rational knowledge as well as bound intuitive knowledge, although he excludes proximity intuition from the scope of this constructivism. Accordingly, it can be said that Ghunawi believes in a kind of limited or partial constructivism. Finally, in the view of the authors, this kind of constructivism is neither defensible, nor does it fulfill Ghunawi's ultimate goal in defending intuitive knowledge.
خلاصه ماشینی:
گرچه شايد بتوان از لحاظ تاريخي ريشه هاي ساخت گرايي را در يونان باستان ، به ويژه نزد سوفسطاييان ، نيز پي گرفت ،٣ امـا معمـولا در نگاه سنتي، معرفت چيزي محسوب ميشده است که بايد آن را يافت و کشف کرد.
در حوزه علم تجربي نيـز در روزگـار نيوتن و تا پيش از کانت چنين انگاشته ميشد که نظريه هاي علمي بازنمود واقعيت هاي عيني اسـت (باربور، ۱۳۹۲: ۷۲)، اما در نگاه ساخت گرايانه معرفت چيزي است که ما آن را ميسازيم .
البته نظريـه کانـت بـه گونه اي بازنمايي را در خود حفظ کرده بود، به اين معنا که معتقد بود در نهايت ذاتي وراي همه پديـدارها و مستقل از ذهن انسان وجود دارد که براي او ناشناختني است .
آنچـه مـد نظـر مـا اسـت اسـتدلال هستيشناسانه او است که زمينه را براي نگاه ساخت گرايانه فراهم ميکند، اما به دليل پيوند ميان اين دو استدلال ناگزير به استدلال معرفت شناسانه نيز به اختصار ميپردازيم .
بـه اين بيان که بنا بر ديدگاه قونوي نحوه وجود يا تکون انسان و به تعبير ديگر، ساخت پيشـين وجـودي انسان در چگونگي معرفت او از جهان (احکام عقلياي که صادر ميکند) نقـش تعيين کننـده دارد.
قونـوي در واقـع ، در همـان چـارچوب سنتي معرفت شناختي، يعني بازنماييگرايي، قرار ميگيرد و ساخت گرايي را به عنوان نقص معرفـت عقلي مطرح ميکند تا از اين طريق راه براي نشان دادن برتري شهود عقلي فراهم بيايد.
Tarikh Falsafeh, Yunan wa Rum (History of Philosophy, Greece and Rome), Translated by Seyyed Jalal al-Din Mojtabawi, Tehran: Scientific & Cultural, vol.