خلاصه ماشینی:
آیا با نسلی روبهرو هستیم که به جهت سیاسیشدنِ دین، از دین و روحانیت فاصله گرفته است و یا با نسلی روبهرو هستیم که در جهان جدید، با امید به اسلام و با انتظار از روحانیت به دنبال نگاهی فاخرتر و عمیقتر نسبت به اسلام و انسان و انقلاب اسلامی است؟ در جواب به این سئوال کافی است پای صحبت نسل جدید بنشینیم، نسلی که متوجه جهانیبودن خود شده و خود را در وسعت جهانیاش دنبال میکند، نمیخواهد سکولار باشد و لذا به جامعهای میاندیشد که در عین آنکه او را در جهان حاضر میکند، جوابگوی وجود قدسی او نیز هست.
در اینکه در بعضی از موارد این انگاره صحت دارد، بحثی نیست، ولی آیا ما توانستهایم این موضوع را به شکلی پدیدارشناسانه ارزیابی کنیم؟ آیا وقتی دشمنان اسلام متوجه راز ماندگاری این ملت در تعلّق مردم به اسلام و روحانیت شدند، تلاش نکردند تا این نسبت را به هم بزنند؟ و آیا جز آن است که دشمن با برجسته کردن ضعفهائی که در بعضی از روحانیون بوده و هست و تعمیم آنها به کل روحانیون با این تصور که مردم میتوانند بینیاز از روحانیت زندگی خود را داشته باشند، همواره سعی کردهاند روحانیت را از چشم مردم بیندازند؟ حال باید پرسید چاره کار چیست؟ امام خمینی(ره) از یک طرف مکرراً به روحانیون متذکر میشدند که باید زیّطلبگی داشته باشند تا مردم متوجه باشند که این قشر، دین را بهانه دنیاداریِ خود نکردهان، و از طرف دیگر به مردم متذکر میشدند که اسلام منهای روحانیت، یعنی اسلام منهای اسلام؛ زیرا در دستگاه روحانیت است که ذیل رهنمودهای اهلبیت«ع» و با روشهای علمیِ دقیق میتوان به ابعاد اصیل اسلام دست یافت و اسلام را به معنای واقعی آن کاربردی و وارد زندگی کرد.