چکیده:
پژوهش حاضر، به سنخشناسی دینداری در میان گروهی از جوانان 21 تا 36 ساله ی شهر رشت میپردازد. رویکرد پژوهش ،کیفی و با روشِ تحلیلِ روایت و با ابزار مصاحبهنامه از نوع روایی انجام شده است. چارچوب نظری پژوهش، تلفیقی از آرای جامعه شناسان دین در خصوص وضعیت دینداری در جهان مدرن و حجم بهدست آمده از نمونههای پژوهش، 16 تن بوده است. مهمترین نتایج پژوهش عبارتند از: 1) تمام مصاحبه شوندهها از فرهنگ دینی خانوادگی فاصله گرفته بودند و از دینداری خانوادهی خاستگاهی به نحو قابل توجهی دور شدهاند؛ 2) آنان از الگوی دینداری رسمی که شریعتمدارانه و همچنین الگوی دینداری حوزوی که فقهمدارانه است، نه تنها به نحو اساسی فاصله دارند؛ بلکه منتقد آن نیز هستند؛ 3) الگوی مسلط دینداری، دینداری عاطفی است؛ 4) تأثیرگذاری تجربههایِ زیسته و نظامهای شناختیِ در دسترس آنان، در شکلگیری مسیر حرکت دینداریشان مشهود و مشخص است، که با دیدگاه نظریهپردازان در چارچوب نظری نیز سازگار است.
The present study deals with the typology of religiosity among a group of 21- to 36-year-old youth in Rasht. This qualitative study has been done using a narrative analysis of narrative interviews. The theoretical framework of the study was a combination of the views of sociologists of religion on the status of religiosity in the modern world. The sample included 16 indiciduals. The most important research results obtained are: 1. All interviewees have distanced themselves from the family's religious culture and significantly distanced themselves from the religiosity of the family of origin; 2. They are fundamentally distanced from and critique of the formal religiosity, which is Shariat-oriented, and also the theological religiosity, which is jurisprudential; 3. The predominant pattern of religiosity is emotional religiosity. 4. The influence of their lived experiences and available cognitive systems is evident in forming the path of their religiosity, which is also consistent with the views of theorists in the theoretical framework
خلاصه ماشینی:
مهم ترين نتايج پژوهش عبارتند از: ١) تمام مصاحبه شونده ها از فرهنگ ديني خانوادگي فاصله گرفته بودند و از دين داري خانواده ي خاستگاهي به نحو قابل توجهي دور شده اند؛ ٢) آنان از الگوي دين داري رسمي که شريعت مدارانه و همچنين الگوي دين داري حوزوي که فقه مدارانه است ، نه تنها به نحو اساسي فاصله دارند؛ بلکه منتقد آن نيز هستند؛ ٣) الگوي مسلط دين داري، دين داري عاطفي است ؛ ٤) تأثيرگذاري تجربه هاي زيسته و نظام هاي شناختي در دسترس آنان ، در شکل گيري مسير حرکت دين داريشان مشهود و مشخص است ، که با ديدگاه نظريه پردازان در چارچوب نظري نيز سازگار است .
همان طور که مشهود است ؛ نتايج پژوهش هاي داخلي و 1- American religious vitalism 2- French secularism (La laïcité française) 3- Laniel 4- Trends in Religiosity and Religious Affiliation 5- Christiano خارجي حاضر هم به وجود تنوعي از دين داري و هويت هاي ديني در ميان نمونه هاي مورد بررسي را بازگو مينمايند که -گويا- جهان دين داران ديگر همچنان جهان به ظاهر يکپارچه اي نيست .
تغييرات : تغيير يا تحول اجتماعي ٥ [فارغ ار ارزش گذاريهاي يک سويه ]، تعاريف بسياري در ابعاد مختلف براي تغيير يا تحول ارائه شده است ؛ اما اين تعريف که تغيير را به طور انحصاري اخلاقي و روشنفکرانه برميشمرد و تغيير در معاني و ارزش هايي که در جامعه و يا گروه هاي مهم جامعه وجود دارد، محسوب مينمايد در خور توجه است (گولد و کولب ، ١٣٨٤: ٢٢٧).
به نظرم پيامبرها و حضرت محمد و امام ها کاريزماتيک بودن و آدماي خوب ، بحث وحي رو قبول ندارم ، اما خودم رو دين دار و از نوع مسلمون و يش عه ١٢ امامي مي دونم و با اين که قرآن رو نخوندم قبولش دارم و تعصبي مث يهوديها براي اسلام دارم .