چکیده:
هدف از پژوهش حاضر، مقایسه اثربخشی درمان مبتنی بر شفقت و روانشناسی مثبتگرا با رویکرد بهباشی بر ناگویی هیجانی، رفتار سازگارانه و پیروی از درمان بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 بود. طرح پژوهش، نیمه آزمایشی از نوع پیشآزمون - پسآزمون با گروه گواه بود. حجم نمونه شامل 45 بیمار مبتلا به دیابت نوع 2 بود که به روش نمونهگیری هدفمند انتخاب شدند. از این تعداد، 15 نفر به گروه آزمایش درمان مبتنی بر شفقت، 15 نفر به گروه آزمایش روانشناسی مثبتگرا با رویکرد بهباشی و 15 نفر به گروه گواه به صورت تصادفی ساده گمارده شدند. جهت جمعآوری دادههای پژوهش از مقیاس آلکسی تایما تورنتو (باگبی و همکاران، 1994)، مقیاس سازگاری روانی اجتماعی با بیماری (دروگاتیس، 1990) و پرسشنامه پیروی از درمان (مدانلو، 2013) استفاده شد. گروه آزمایش درمان مبتنی بر شفقت 8 جلسه مداخله دو ساعته و همچنین گروه آزمایش روانشناسی مثبتگرا با رویکرد بهباشی نیز 8 جلسه دو ساعته دریافت کردند. جهت تحلیل دادهها از تحلیل کواریانس چندمتغیری استفاده شد. نتایج نشان داد هر دو رویکرد درمانی در مرحله پسآزمون بر ناگویی هیجانی، رفتار سازگارانه و پیروی از درمان بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 تأثیر معنیداری داشتهاند (05/0>p). بین دو روش درمانی در هر یک از متغیرهای وابسته تفاوت معنیداری مشاهده نشد. براساس یافتهها میتوان گفت بکارگیری هر دو رویکرد درمانی بر کاهش ناگویی هیجانی و افزایش سطح رفتار سازگارانه و نیز پیروی از درمان اثرگذار هستند.
The purpose of the present study was to compare the effectiveness of compassion focused therapy and positivist psychology with well-being approach on alexithymia, adaptive behavior and adherence to treatment of patients with type 2 diabetes. The research design was a quasi-experimental pretest-posttest with control group. The sample size included 45 patients with type 2 diabetes who were selected by purposive sampling. Of these, 15 were assigned to the experimental group of compassion focused therapy, 15 to the experimental group of positivist psychology with well-being approach and 15 to the control group by simple random sampling. To collect research data, the Toronto Alexithymia Scale (Bagby et al., 1994), the Psycho-social Adjustment with Illness Scale (Derogatis, 1990) and the Adherence Questionnaire (Modanloo, 2013) were used. The compassion focused experimental group received 8 sessions of two-hour intervention and the experimental group of positive psychology with well-being approach received 8 two-hour sessions, too. Multivariate Analysis of Covariance (MANCOVA) was used to analyze the data. The results showed that both therapeutic approaches in the post-test phase had a significant effect on alexithymia, adaptive behavior and adherence to treatment of patients with type 2 diabetes (p<0.05). There was no significant difference between the two intervention methods in each of the dependent variables. Based on the findings, it can be said that the application of both therapeutic approaches is effective in reducing alexithymia and increasing the level of adaptive behavior as well as adherence to treatment.
خلاصه ماشینی:
در پژوهشي با عنوان اثربخشي درمان متمرکز بر شفقت بر سلامت روان افراد مبتلا به 1- Compassion-Focused Therapy (CFT) مالتيپل اسکلروزيس ١ (٢٠١٨ ,Shakarami &Salimi, Arsalandeh, Zahrakar, Davarniya )، نتايج نشان داد که درمان متمرکز بر شفقت از طريق افزايش آگاهي دروني، پذيرش بدون قضاوت ، همدلي و توجه مستمر بر احساسات دروني، به کاهش مشکلات روان شناختي و بهبود سلامت روان بيماران مبتلا به مالتيپل اسکلروزيس ميانجامد.
لذا با توجه به آنچه گفته شد مسئله اصلي پژوهش حاضر اين است که آيا بين اثربخشي درمان متمرکز بر شفقت و روان شناسي مثبت گرا با رويکرد بهباشي بر ناگويي هيجاني، رفتار سازگارانه و پيروي از درمان افراد مبتلا به ديابت نوع ٢ تفاوت وجود دارد؟ روش جامعه آماري، نمونه و روش نمونه گيري روش پژوهش حاضر يک طرح نيمه آزمايشي بود که در آن سه گروه شامل دو گروه آزمايش و يک گروه گواه به کار گرفته شد.
نتايج پژوهش حاضر نشان داد که بين اثربخشي رويکرد متمرکز بر شفقت و درمان روان شناسي مثبت گرا از لحاظ ناگويي هيجاني در افراد مبتلا به ديابت نوع ٢ تفاوت معنيداري وجود ندارد.
در رابطه با مقايسه اثربخشي درمان متمرکز بر شفقت و درمان روان شناسي مثبت گرا با رويکرد بهباشي از لحاظ رفتار سازگارانه در افراد مبتلا به ديابت نوع ٢، نتايج نشان داد که تفاوت معنيداري در اين دو روش درماني وجود ندارد.
با اين حال ، نتايج پژوهش حاضر نشان داد که بين اثربخشي درمان متمرکز بر شفقت و درمان روان شناسي مثبت گرا با رويکرد بهباشي از لحاظ پيروي از درمان در افراد مبتلا به ديابت نوع ٢ تفاوت معنيداري وجود ندارد.