چکیده:
اندرزنامهنویسی و تعلیم در ادبیات، سنتی است که سابقۀ آن به ایران باستان میرسد. نقل تجارب عملی و حِکَم در قالب کلمات قصار، ضربالمثل و حکایات، در آن دوره بهصورت گسترده رایج بوده است. این میراث گسترده بهصورتهای مختلف به دورۀ اسلامی منتقل شد و رفتهرفته با عناصر اسلامی درآمیخت و بنا بر اقتضائات این دوران دچار تحولاتی شد. قابوسنامه یکی از اولین و مهمترین متون اندرزنامهای در ادبیات فارسی است که در مسیر این انتقال و تحولات قرار دارد. این مقاله در پی آن است تا با بررسی سبک و درونمایۀ قابوسنامه و مقایسۀ آن با اندرزنامههای پیشین و برخی اندرزنامههای معاصرش، آشکار کند این اثر چه نسبتی با سنت اندرزنامهنویسیِ پیش و پس از خود دارد. بررسیها نشان داد بر اساس تعلق خاطر آل زیار و نویسندۀ قابوسنامه به ایران باستان و آشنایی این نویسنده با زبان پهلوی، این اثر در سبک و محتوا، قرابت بسیاری به سنت اندرزنامهنویسی پیشین دارد. برخلاف این امر صبغۀ اسلامی آن در مقایسه با اندرزنامههای معاصرش اندک و دور از انتظار است. ازاینرو قابوسنامه حامل میراث اندرزنامهای پیشینیان در ادبیات فارسی است و مؤلفهها و عناصر آن را در دوران اسلامی نمایندگی میکند.
Writing moral letters and training through them is a literary tradition dates back to ancient Iran. Narrating practical experience and wisdom in the form of aphorism, proverb and anecdote were widely used at that time. Moral letter tradition was entered into the Islamic period, gradually merged with the Islamic elements, and underwent changes based upon the requirements of this period. One of the most important literary works in this tradition is Qaboos-Nameh, which was located in the path of transition and transformation. This article seeks to examine the style and theme of Qaboos-Nameh and compare it with both the previous and the contemporary moral letters in order to reveal how this work relates to the pre and post moral letters. Surveys showed that because of the belonging of both Al-Ziyar and the author of Qaboos-Nameh to the ancient Iran, and also the author's familiarity with Pahlavi language, Qaboos-Nameh is very similar in style and content to the previous tradition of writing moral letters. On the contrary, the Islamic influence on it, comparing to its contemporary works, is scarce and impalpable. Therefore, Qaboos-Nameh carries the legacy of the moral letter writing of its predecessors in Persian literature and represents its components and elements in the Islamic era.
خلاصه ماشینی:
علاوه بر ترجمه به زبان عربي که در انتقال مفاهيم اندرزنامه ها به دوران بعد مؤثر بود، تداوم زبان پهلوي در دورة اسلامي که خود حامل اين مفاهيم بـود، در کشـاندن فرهنـگ پندگويي و اندرزنامه نويسي به روزگار بعد از اسلام نقشي بسزا داشـت ؛ چراکـه «خـلاف آنچه تصور ميشود با غلبۀ عرب اين لهجه يکباره از ايران برنيفتاد بلکه تـا چنـد قـرن در ايران رواج داشت و کتاب ها و کتيبه هايي بدان نگـارش يافـت » (صـفا، ١٣٧٨: ١٣١)؛ بـه عبارت ديگر دست کم در حدود روزگار عنصرالمعالي يعنـي «در قـرون چهـارم و پـنجم بسياري از ايرانيان به خط و زبان پهلوي آشنايي داشـتند...
غلبه مؤلفه هاي اندرزنامه نويسي ايران باستان در قابوس نامه شک نيست که با گسترش روزافزون اسلام ، رنـگ و بـوي اسـلامي ادبيـات تعليمـي، رفته رفته چشمگيرتر شده است ، بنابراين اگر صبغۀ ديني اثر عنصـرالمعالي در مقايسـه بـا اندرزنامه هاي نزديک به روزگار خود اندک است ، طبعاً ناچيزي اين صـبغه در مقايسـه بـا گسترة وسيع ادبيات تعليمي متأخر، فاحش تر خواهد بود.
اما از آنجا که نويسندة قابوس نامه به ماننـد همـۀ خاندان زياري به ايـران باسـتان تعلـق خـاطر دارد و از همـه مهـم تـر ايـن انـدرزنـويس فرهنگ دوست در قرن پنجم هجري به زبان پهلوي آشنايي کامل دارد، اندرزنامۀ او به رغم وجود برخي عناصر اسلامي، بسيار در سبک و محتوا با منابع سنت اندرزنامه نويسي پـيش از اسلام قرابت دارد و از اين حيث با اندرزنامه هاي معاصـر خـود و بـه طريـق اولـي بـا اندرزنامه هاي متأخر که صبغۀ اسلامي چشمگيرتري دارند، متفاوت است .