چکیده:
بیان مسیله
پذیرش زیبایی شناسی معماری، به خصوص به صورت تجرییات عمیق افراد از بناها، زمینه ای است که اهمیت بسزایی دارد و معمولا توجه چندانی برای شناخت آن به لحاظ محتوای علمی نمی شود و همواره این سردرگمی وجود دارد که کدام الگوی نظری زیبایی شناسی برای معماری از این منظر همه جانبه و کامل تر است، زیرا این مفهوم کیفیتی مبهم به نظر می رسد و نیازمند داده های منسجمی برای انجام پژوهش هایی دقیق تر است. تجربه زیبایی شناسی معماری، همواره مقوله ای پیچیده و تحت تاثیر عوامل متفاوت است، لذا شناخت چیستی و چگونگی این تجربه به عنوان یک ضرورت کیفی می تواند بر فرایند طراحی و اصول معماری تاثیرگذار باشد. لذا این پرسش مطرح می شود که تجربه زیبایی شناسی معماری چگونه کیفیتی است و به چه مولفه هایی وابسته است؟
هدف پژوهش
هدف پژوهش حاضر خلق یک توصیف جامع و چارچوب منسجم ا پدیده تجربه زیبایی شناسی معماری برای دستیابی به درک ساختار ذاتی آن تجربه از طریق ارایه یک مدل مفهومی است.
روش پژوهش
این پژوهش با رویکردی کیفی و روشی توصیفی-تحلیلی انجام گرفته است و با دیدگاهی تفسیری از طریق تشریح ادبیات نظری از منظر یافته های علوم شناختی، یافته های بحث را در چارچوب مدلی مفهومی معرفی کرده است.
نتیجه گیری
تجربه زیبایی شناسی معماری عبارت است از ارزیابی عاطفی تجربه ادراک فضا براساس رهیافتی مستقیم از طریق مولفه های ادراکی، انگیزشی، حسی-حرکتی، شناختی و رفتاری که به صورت ترکیبی از تصورات احساسی مختلف (نظیر لذت، خوشایندی و غیره) بروز می یابد. لذا با استناد بر نظریه های علوم شناختی می توان گفت دخالت واکنش های بدنی غیر آشکار در تجربه معماری عنوان می کند مولفه های ادراکی و انگیزشی منجر به واکنش های رفتاری می شوند که این خود بیانگر رابطه بین ابعاد هیجانی و همچنین درگیری مولفه های حسی-حرکتی از طریق بدن با فضاست. در حقیقت تعامل با فضای معماری از طریق قابلیت های ایجادشده آن می تواند مولفه های انگیزشی را درگیر کند. بنابراین مبنی بر آنکه ادراک زیبایی معماری بستگی به فعالیت های درونی تحریک شده دارد که شامل پردازش عاطفی و نیز عوامل شناختی مرتبط با زمینه های فردی می شود، در نتیجه مولفه های رفتاری هم می توانند مسبب فعال سازی توجه و انگیزش جهت امکان دادن به فرد برای تجربه آگاهانه خود به عنوان نهاد تجربه کننده و همچنین تجربه زیبایی به واسطه پدیده اثر معماری باشد.
خلاصه ماشینی:
لذا با استناد بر نظریههای علوم شناختی میتوان گفت دخالت واکنشهای بدنی غیر آشکار در تجربۀ معماری عنوان میکند مؤلفههای ادراکی و انگیزشی منجر به واکنشهای رفتاری میشوند که این خود بیانگر رابطه بین ابعاد هیجانی و همچنین درگیری مؤلفههای حسی-حرکتی از طریق بدن با فضاست.
از اینرو این مسئله مطرح میشود که چگونه این یکپارچگی به اساس یک تجربۀ زیباییشناسانه در معماری مبدل میشود؟ در این راستا این پژوهش قصد دارد تا با استفاده از یافتههای عصبشناسی در این حوزه بتواند به درک بهتری از بحث تجربۀ زیباییشناسی معماری برسد، چراکه این یافتهها تجربۀ معماری را از طریق رابطه میان ذهن و تجربۀ روانشناسی انسان از جهان مورد تحلیل قرار میدهند و احساسات انسان به محیط را براساس پاسخ مغز به محرکها آنالیز میکنند و تجربۀ حسی را بهعنوان عامل کلیدی ادراک زیبایی در نظر میگیرند و روان انسان را به احساسات و تجربۀ فیزیولوژیک محیطی ربط میدهند.
مطالعات جدیدتر در حوزۀ روانشناسی هنر قرار میگیرند که با تحلیل ادراکیبودن فرایند تجربۀ زیباییشناسی آن را در قالب مدلهای سلسهمراتبی تعریف میکنند (Chatterjee & Vartanian, 2014; Leder, & Nadal, 2014 ;Silvia,2005; Cupchik & Gignac, 2007; Locher, Overbeeke & Wensveen, 2010; Pelowski & Akabia.
نتایج این مطالعات به اثرات عاطفی و ویژگی تجسمیافتۀ ویژگیهای محیطی (Jelic, Tieri, De Matteis, Babiloni, & Vecchiato, 2016) و یا معرفی مؤلفههای اساسی تجربۀ معماری (موسویان، امینزاده گوهرریزی و شاهچراغی، 1398) یا ادراک ارزشگذارانۀ زیبایی و سایر پاسخهای غیر تعمقی به معماری (مالگریو، 1395؛ Robinson, & Pallasmaa, 2015 ) را بررسی کردهاند.