چکیده:
قدرت سیاسی، گرچه لازمه زندگی بشر است اما فساد آور می باشد و حاکم به حکم انسان
بودن مصون از خطا نیست. صرف این ویژه گی ها مانع بهره برداری صحیح از قدرت نمی شود
و در اعصار مختلف عواملی در صدد تحدید قدرت سیاسی بدین منظور بوده اند. تناقض
مذکور نیازمند ساز و کاری جهت نیل به اهداف عالی جامعه بواسطه قدرت سیاسی است تا از
انحرافات و ضرر های آن جلوگیری شود. اینکه قدرت محدود است حتی قدرت برگزیده گان
خداوند ریشه در نگاه خداوند و اسلام به بشر دارد؛ زیرا جایگاهی که اسلام برای بشر متصور
است با قدرت نامحدود و غیر الهی سازگار نیست. انسان جانشین خداوند است و عزت او
محفوظ؛ لذا قدرت نامحدود برای کرامت و عزت انسان مضر است و چه بسا او را از عزت و
کمال دور می کند. حرکت بسوی کمال، پیش بینی و جعل قوانینی را می طلبد تا این حرکت
در چهارچوب صحیح انجام پذیرد، نه صرف تصمیم گیری مطابق شرایط.
خلاصه ماشینی:
این وصف از ضروری ترین و اولی ترین وصف برای حاکم شمرده می شود؛ زیرا در نظام سیاسی شیعه، حاکم در جهت نظارت فراگیرش بر امت و هدایت عام مردم به معارف و ارزش های والای اسلامی باید با توجه به شناخت کامل از اسلام، مردم را به سوی مبانی اسلامی هدایت کند: «اگر زمامدار، مطالب قانونی را نداند، لایق حکومت نیست؛ چون اگر تقلید کند، قدرت حکومت شکسته می شود و اگر نکند، نمی تواند حاکم و مجری قانون اسلام باشد».
(هرندی،45:1379) فارغ از معنا و ماهیت بیعت، با تمامی اختلافاتی که در آن وجود دارد، در مورد آن چه در این مقام مورد نظر بوده که همانا یافتن میزان کاربرد بیعت با نظارت و کنترل قدرت می باشد، باید گفت؛ نقطه مشترک مفهوم بیعت –با وجود اختلافاتی که در ماهیت آن وجود دارد – به عنوان مقوله ای اجتماعی این است که به واسطه بیعت و پس از انجام آن، حق و تکلیفی بر حاکم و مردم ایجاد شده و در عین حال حق دارند از حاکم بخواهند در محدوده قانون عمل نموده و مصالح عالیه مردم را مراعات نماید و در سوی مقابل حاکم که حق حکم رانی بر مردم را به دست آورده مکلف است قانون مداری را سرلوحه خود قرار داده و از موازین عالیه، تجاوز ننماید.