چکیده:
برابری جنسیتی یا برابری جنسی بدان معنا است که زن و مرد حقوق و وظایف یکسان دارند، و همه از فرصتهای مساوی در جامعه برخوردار هستند، از جنگ جهانی دوم، جنبش آزادیبخش زنان و فمینیسم قدم هایی به سمت پیدایش حقوق زنان برداشتند. سازمان ملل و آژانس های بینالمللی دیگر قوانین دیگری تصویب کردند که گامی چشمگیر در راستای برابری جنسیتی برداشته است همه کشورها این قوانین را قبول ندارند: قوانین علیه تبعیض جنسیتی تحصیلی در سال ۱۹۶۰ تصویب شد در سالهای ۱۹۶۲ و ۱۹۶۸ این قانون عملی شد. اسلام نظر به« عدالت جنسیتی» دارد؛ و عدالت جنسیتی یعنی :تساوی به اقتضای عدل اجتماعی ؛به بیان دیگر :هر صاحب حقی به حق خود و به اندازه وسع خود بشود . در سند 2030 ، 17 هدف توسعه پایدار و 169 هدف جانبی دارد،که هدف پنجم آن :«دستیابی به تساوی جنسیتی و توانمند سازی همه دختران و زنان است». هدف این پژوهش، بررسی دیدگاه اسلام و سند2030، «برابری یا عدالت جنسیتی» کدام نظر صحیح است ؟اسلام از همان ابتدا با توجه به تناسب ساختار زن و مرد برای هریک تکالیفی تعریف و حقوقی هم در نظر گرفت و در خصوص برتری هم فرمود،نزد خداوند برتر کسی است که با تقواتر باشد،یعنی جنسیت عامل برتری نیست بلکه شرط برتری چیز دیگری است؛ اما در سند2030 از همان ابتدا تلاش برای برابری قرار دادن زن و مرد است،که به مرور باعث نقضها و تنشهایی بین آنها میشود.این تحقیق با روش توصیفی تحلیلی انتقادی انجام گرفت. نتایج تحقیق نشان داد که بین «تساوی» و «تشابه »فرق است ؛ آنچه مد نظر غربی هاست «تشابه جنسیتی» است تا «برابری جنسیتی». ؛ تساوی« برابری» است و تشابه «یکنواختی».
خلاصه ماشینی:
از ایـن رو، در اسـلام، عدالت از یـک واقعیـت نفسالامری برخوردار است و بر این اساس تساوی حقوقی چون مخالف با مقتضیات وجودی زن است، خشونت علیه زنان محسوب میشود، اما در فمینیسم عدالت کاملاً امری نسبی است و بر حسب تجربههای مختلف بشری، معنای آن نیز متغیر میشود و به تبع آن، معنای خشونت علیه زنان نیز تغییر میکند» (حسینی: 1383ص 2) ب- اسلام،برابری یا عدالت جنسیتی ابتدا در خصوص نگاه اسلام به زن و از باب تعرف الاشیا باضدادها،به بررسی وضعیت زنان در میان جوامع گوناگون و از جمله اعراب می پردازیم:علامه طباطبایی وضعیت زنان در بعضی ملل را این گونه بیان می کند:« در چین از آنجا که ازدواج نوعى خودفروشى و مملوکیت بود، و زن در این معامله خود را یکباره مى فروخت، قهرا دیگر معقول نبود که اختیارات یک زن ایرانى را داشته باشد، و همینطور هم بود یک زن چینى از ارث محروم بود، و حق آن را نداشت که با مردان و حتى با پسران خود سر یک سفره بنشیند، و مردان مى توانستند دو نفرى و یا چند نفرى یک زن بگیرند، و در بهره گیرى از او، و استفاده از کار او با هم شریک باشند، آن وقت اگر بچه دار مى شد غالبا فرزند از آن مردى بود که کودک به او بیشتر شباهت داشت .