چکیده:
حادثه 11 سپتامبر 2001 موجب تجدید نظرهایی در سیاست خارجی آمریکا در قبال برخی مسایل، ارزشها و مناطق گردید. مساله دموکراسی گستری در منطقه خاورمیانه از جمله این موارد بوده است. حادثه 11 سپتامبر در دوره ریاست جمهوری بوش پسر و تحولات شمال آفریقا و خاورمیانه عربی در سال 2011 تا ریاست جمهوری ترامپ، سیاست خارجی آمریکا در برابر این بخش از جهان را با فرصت ها و چالش های نوینی مواجه ساخت. هویت محوری به عنوان یکی از اجزای سیاست خارجی آمریکا در این مقطع زمانی با ساختار پیچیده و چند وجهی منطقه خاورمیانه برخورد نمود و سیاست خارجی این کشور را با چالش هایی مواجه ساخت.این مقاله در دو سطح تحلیل سازماندهی شده است: ساختار قدرت سیاسی و اقتصادی در نظام بینالملل جدید و سپس پیامدهای این ساختار بر تحولات ژئوپلیتیکی خاورمیانه. فرضیه مقاله مطرح میکند که «خروجیهای ژئوپلیتیک خاورمیانه عمدتا تحت تاثیر اختلافات، رقابتها و تفاوتهای کشورهای قدرتمند خاورمیانه است، ولی درعینحال، رقابتهای جهانی و اروپایی آمریکا و روسیه که قطبهای موجود خاورمیانهای را تقویت میکنند، بیشتر در پی مدیریت اختلافات هستند تا حل آنها». این مقاله از وضعیت جاری اقتصاد آمریکا، اهداف نوین روسیه، میراث عملکرد سیاست خارجی اوباما و سیستم انگیزشی اسرائیل در قالببندی ژئوپلیتیک جدید خاورمیانه، بهرهبرداری میکند و در این پژوهش از روش توصیفی تحلیلی استفاده شده است.
خلاصه ماشینی:
با توجه به اینکه چین، منافع راهبردی و امنیتیای برای خود در خاورمیانه تعریف نکرده است، رقابت و اختلافات دوجانبۀ روسیه و آمریکا در قالب ژئوپلیتیک خاورمیانه 1) قطبهای موجود قدرت را تقویت میکند؛ 2) بیشتر، مدیریت اختلاف میکند تا حل آن؛ 3) از ساختار دوقطبی برای فروش اسلحه و تعامل اقتصادی بهرهبرداری میکند؛ و 4) بهعنوان اهرم در تشدید یا کاهش اختلافات موجود دوجانبه در برابر شرق اروپا، منطقه بالتیک، مسائل نظامی و ناتو، و تحریمهای اقتصادی غرب علیه روسیه بهکار میرود.
هرچند قدرت اقتصادی و نظامی آمریکا همچنان در تنظیم قواعد بینالمللی و منطقهای نقشآفرین است، اما اکنون، تنظیم قواعد جهانی و نحوه حلوفصل اختلافات در مثلث چینـروسیهـآمریکا انجام میشود و بروکسل بهتدریج، بهویژه در مسائل سیاسی و امنیتی بینالمللی، نظارهگر خواهد بود (Ikenberry, 2011: 617).
اسرائیل و کشورهای عربی این تحلیل را مطرح کردند که عدم حضور آمریکا در خاورمیانه و یا حضور بسیار گزینشی و احتیاطآمیز آمریکا باعث شده است که ایران در عراق و سوریه، سرمایهگذاری فراوانی انجام دهد و سرانجام، زمینه را برای حضور نظامی مؤثر روسیه در منطقه شامات فراهم کند.
سیاستی که مسکو از زمان جنگ سرد تاکنون به آن علاقهمند بوده و انتظار داشته است که همسایگان کوچک اروپایی، آن را رعایت کنند، سیاست «فنلاندیزه شدن» است؛ براساس این سیاست، کشور در حوزه امنیتی و سیاسی به غرب، اتحادیه اروپا و آمریکا وابسته نمیشود، ولی مراودات عادی اقتصادی خود را حفظ میکند.