چکیده:
پرسش اصلی مقاله این است که ماهیت دولت اسلامی و تفاوت ماهوی آن با دول متعارف در چیست؟ پژوهش کنونی با روش تحلیل محتوای متون مرتبط، میکوشد به این پرسش از دریچهی بحث اخلاق سیاسی پاسخ دهد. به این معنا که یکی از تفاوتهای مهم دولت اسلامی با دیگر دولتها در ماهیت اخلاقی آن است. این ویژگی سبب شده است تا دولت اسلامی در بحث اخلاق سیاسی بیطرف نباشد و به این أمر اهتمام داشته باشد. توجه دولت اسلامی به اخلاق سیاسی از منظر تمدن اسلامی است. آموزههای قرآنی، فلسفی، عرفانی و دانشی موجود در تمدن اسلامی، منبع غنیای برای نگاه دولت به اخلاق فراهم ساخته است. این نوع نگاه به جامعه و اخلاق، سبب ایجاد نگاه مراتبی و منعطف به اخلاق حاکمان و شهروندان شده است؛ بهگونهای که آزادی، مدارا و برابری را در کنار تعلیم و تربیت در مواجهه با شهروندان توصیه مینماید. از سویی در بحث معیار اخلاقی دولت اسلامی نتیجه گرفته شد که اخلاق در تمدن اسلامی نه جامعیت و نه حاکمیت دارد، بلکه ذیل دین و عقل تعریف میشود. بر این اساس، در یک رویکرد تمدنی، شکلگیری جامعهی اسلامی که مبتنی بر تربیت و اخلاق است، یکی از مراحل تحقق تمدن اسلامی است.
the main question of this paper is that what is the nature of the Islamic state and its substantive differences with conventional nations? current research with the method of content analysis of relevant literature tries to answer this question from the political ethics discussion window. in this sense, one of the important differences of the Islamic government with other governments is in its ethical nature. this feature has led the Islamic government not to be impartial in discussing political ethics. the attention of the Islamic government to political morality is from the perspective of Islamic civilization. Quran teachings, philosophy, Mystical and knowledge in Islamic civilization provide a rich source of insight for the government's view of ethics. This kind of view of society and morality has led to a systematic and flexible look at the ethics of the rulers and citizens, in such a way that freedom, tolerance and equality are recommended by education in the face of the citizens. on the one hand, in discussing the ethical criteria of the Islamic state, it was concluded that morality in Islamic civilization has neither integrity nor sovereignty but is defined as religion and reason. on this basis, in a civilization approach, the formation of an Islamic society based on education and morality.
خلاصه ماشینی:
اين أمر ماهيت اخلاقي دولت اسلامي را بيشتر نشان ميدهد 138 و مشخص ميسازد که چه ظرفيت هايي در فلسفه ي سياسي اسلامي در باب دولت وجود دارد که ما را بينياز از رجوع به بحث بيطرفي مينمايد و يا با بيطرفي مخالفت ميکند.
(طوسي، ١٣٧٨، ص ٣٠٨) اما در کنار وجود هر سه نظريه ي اخلاقي در فلسفه ي سياسي اسلام ، بحث مهم اين است که در درجه ي نخست ، اين سه نظريه معياري برتر از خود اخلاق و شهودات اخلاقي دارند و سپس اينکه ، نظريه هاي مطرح در اخلاق هنجاري، مطابق با درجه ي تعالي جامعه قوت و ضعف پيدا ميکنند و حتي فراتر از مباحث معمول نيز پيش ميروند.
در انديشه ي اسلامي ، اخلاق در درجه ي اول ، بر اساس حسن و قبح عقلي، معياري مستقل از دين دارد و انسان با عقل خود ميتواند امور خوب و بد را تشخيص دهد و از سوي ديگر اخلاق در کنار اصول عقايد و فقه ، يکي از بخش هاي سه گانه ي دين است و با دو جزء ديگر ارتباط متقابل و تأثير و تأثري دارد.
٣. سياست اخلاقي در فلسفه سياسي اسلامي محوريت بحث ، توجه به خواست و رضايت اکثريت در اخلاق و سياست فايده گرايانه ايجاب ميکند بيان شود که سياست به عنوان کارگزار و منتخب افراد جامعه مسئوليت دارد در جهت رضايت انسان ها گام بردارد.
مهم ترين علت طرح بحث بيطرفي، نبود معياري واحد براي نظريات خير کلان و سعادت و در مقابل تکثر راه هاي خير عنوان شده است و يکي از اين خيرات کلان و فراگير، مکاتب اخلاقي هستند؛ براين اساس ، اخلاق در فلسفه ي سياسي اسلامي به بحث نهاده شد.