چکیده:
هدف پژوهش حاضر بررسی روند شکلگیری «هویتِ یافته» و «هویتِ برساخته» در سلفیه و اسلام سیاسی است. روش پژوهش توصیفی- تحلیلی است و این فرضیه مطرح میشود که جریانهای اسلامی با دو فرض متفاوت یعنی یافتن هویت و برساختن آن، فرایند احیاگرایی را دنبال کردهاند؛ سلفیه نمایندهی گروه اول، و اسلام سیاسی نمایندهی گروه دوم بودهاند. نتایج حاکی از آن است که جریان سلفی فرایند احیای هویت را از طریق: «رجوع مداوم به نص»، «نادیدهگرفتن دانش انباشتهی مسلمانان» و «تاکید بر ظاهر نصوص» پی گرفته؛ و در مقابل، اسلام سیاسی با تاکید بر «تفسیر نصوص دینی»، «رجوع به دیگری در عین تمایزگذاری با آن» و «رجوع به زندگی روزمره»، احیای هویت مسلمانی را به شیوهای نوآورانه دنبال کرده است
The aim of the present study is to investigate the formation of "founded identity" and "constructed identity" in Salafism and political Islam. The research method is descriptive-analytical and it is hypothesized that Islamic currents have followed the process of revivalism with two different assumptions, namely finding identity and constructing it; Salafism represented the first group, and political Islam represented the second group. The results indicate that the Salafi movement followed the process of identity revival through: "constant reference to the text", "ignoring the accumulated knowledge of Muslims" and "emphasizing the appearance of texts"; In contrast, political Islam has sought to revive Muslim identity in innovative ways by emphasizing "interpretation of religious texts," "referring to another while differentiating with it," and "returning to everyday life.
خلاصه ماشینی:
اين پژوهش با تمرکز بر اين دو پاسخ ، يعني سلفيسم (به نمايندگي از جريان اصالت ) و اسلام سياسي (به نمايندگي از جريان معاصرت )، بر اين باور است که سلفيه پاسخ بحـران هويت را در يافتن عناصر هويتي از دل صدر اسلام جست وجو ميکند، اما اسـلام سياسـي با قبول ايده ي هويت برساخته ، با رويکردي ارجاعي و در بسـتري روايـي، احيـاي هويـت اسلامي را در صورتي ممکن مي داند که فرايند رجوع از «گذشته » تا «امروز»، از «آن جا» تا «اين جا» و از «خود» تا «ديگري » دنبال شود.
٦٢) تاکيد مي کنند، در مورد جريان اسلام سياسـي محقـق شده و جريان اسلام سياسي به ويژه در دوران بلوغ خود هويت برنامه دار را مد نظر گرفته و در کنار رجوع به گذشته ، به عناصري از هويت هاي ديگر هم مراجعه کرده و هويتي نـو را ساخته است .
مساله اي که پيش روي سلفيه قرار دارد اين است که با توجه به اقتضائات دنياي نو، آيا رجوع به نصوص ديني جهت احياي هويت مسخ شـده ي جوامع مسلمان کفايت ميکند؟ از نگاه سلفسيم نصوص ديني چنان جامعيتي دارند کـه «محـيط بـر افعـال عبادنـد» (ابن تيميه ، بي تا، ص .
تاکيد بر رجوع به نص در کنار باور به تفسـير نصـوص دينـي و هـم چنـين گسـترش منطقۀالفراغ باعث شد تا جريان اسلام سياسي روند برساخت هويتي را به شـيوه اي دنبـال کند که علي رغم احياي هويت مسلماني ، چارچوب هاي اسلامي را کارآمد جلوه دهد؛ زيـرا مسلمانان با تکيه بر امکان تفسير نصوص ديني ، ظرفيت کاربرد آن را در دنياي امـروز دو چندان کرده و هم زمان به دو بحران مسخ هويت و ناکارآمدي ، پاسخي در خور مي دادند.