چکیده:
هدف: هداف از پژوهش حاضر تعیین اثربخشی گروه درمانی مبتنی بر طرحواره درمانی هیجانی بر دشواری تنظیم هیجان در مادران کودکان کم توان ذهنی بود. روش پژوهش: طرح این پژوهش آزمایشی از نوع پیشآزمون- پسآزمون با گروه گواه و مرحله پیگیری بود. جامعه آماری پژوهش کلیه مادران دارای کودک کمتوان ذهنی کمتر از پانزده سال شهرستان اردبیل در بهار سال 1399 بود. برای نمونهگیری با مراجعه به اداره بهزیستی شهر اردبیل از بین مراکز توانبخشی و مدارس استثنایی به روش نمونهگیری خوشهای چند مرحله، چهار مرکز و مدرسه انتخاب شد و تعداد 40 نفر از مادران کودکان مبتلا به اختلال کمتوان ذهنی را به روش نمونهگیری تصادفی ساده انتخاب و در دو گروه آزمایش و گواه قرار گرفتند. بهمنظور سنجش متغیرهای پژوهش از مقیاس دشواری تنظیم هیجان گرتز و رومر (2004) استفاده شد. گروه آزمایش طی 10 جلسه، در معرض طرحوارهدرمانی هیجانی لیهی و همکاران (2015) به صورت گروهی قرار گرفتند و اعضای گروه گواه هیچ مداخلهای دریافت نکردند. تحلیل نتایج با استفاده از روش آماری واریانس اندازه مکرر صورت گرفت. یافتهها: نتایج نشان داد اثربخشی گروه درمانی مبتنی بر طرحوارههای هیجانی بر دشواری تنظیم هیجان (115. 75=F؛ 0. 001>P) معنیدار است و این تاثیر در مرحله پیگیری پایدار بود. نتیجهگیری: نتایج بدست آمده نشان داد گروه درمانی مبتنی بر طرحواره درمانی هیجانی میتواند در کاهش دشواری تنظیم هیجان موثر واقع شود.
Aim: The aim of this study was to determine the effectiveness of group therapy based on emotional schema therapy on the difficulty of emotion regulation in mothers of mentally retarded children. Methods: The design of this experimental study was pretest-posttest with a control group. The statistical population of the study was all mothers with mentally retarded children under the age of 15 in Ardabil in the spring of 1399. For sampling, referring to the Welfare Office of Ardabil, 4 centers and schools were selected from rehabilitation centers and exceptional schools by multi-stage cluster sampling method, and 40 mothers of children with mental disabilities were selected by sampling method. Simple random sampling was selected and divided into experimental and control groups. Emotion Regulation Difficulty Scale (DERS) was used to measure the research variables. The experimental group was exposed to group emotional therapy schema for 10 sessions and the members of the control group did not receive any intervention. Data were analyzed using repeated-measures analysis of variance. Results: The results were analyzed using multivariate analysis of covariance. The results showed that the effectiveness of group therapy based on emotional schemas on the difficulty of emotion regulation (F = 115.57, P <0.0001) was significant. Conclusion: The results showed that group therapy based on emotional schema therapy can be effective in reducing the difficulty of emotion regulation.
خلاصه ماشینی:
Difficulties in Emotion Regulation در خصوص هيجان ها و آموزش باورهاي صحيح در مورد زندگي و آينده و غيره ، زمينه را براي شناسايي ، ثبات ، پذيرش و مديريت عواطف و هيجانات مادران داراي فرزند معلول فراهم ساخته و درنتيجه باعث کاهش عواطف منفي آنان مي گردد؛ چراکه گليدن ، بلينگ و جاب (٢٠١٦) در پژوهش خود نشان دادند مادران کودکان کم توان ذهني نمره بيشتري را در روان رنجوري (مانند خشم و ترس و افسردگي و به طورکلي عواطف منفي ) نسبت به مادران کودکان طبيعي به دست ميآورند که نشان مي دهد آن ها ثبات هيجاني کمتري را نسبت به مادران کودکان سالم دارند.
هسته ي مرکزي درمان در اين پژوهش آموزش راهبردهاي طرح واره هاي هيجاني مبتني بر تنظيم هيجان ميباشد که در نظريه ي طرح واره درماني هيجاني ليهي به آن اشاره شده است ؛ با توجه به نقش هيجان و مديريت آن در خانواده هايي که داراي کودک مبتلابه اختلال هستند، بررسي علمي تأثير اين درمان در دشواري تنظيم هيجان ، جهت مندي زندگي و آشفتگي روان شناختي مادران کودکان مبتلابه اختلال کم تواني ذهني ضروري است .
اين نتيجه با يافته هاي پژوهش هاي شکري، کاظمي، نريماني و تکلوي (١٣٩٩)؛ ميرمهدي و رضاعلي (١٣٩٨)؛ محمدي، سپهري و اصغري (١٣٩٨)؛ جواديان ، خالقي و فتحي (١٣٩٧)؛ مراديکيا، ستارپور ايرانقي و امامقليان (١٣٩٦)؛ شاهسوني، مشهدي و بيگدلي (١٣٩٦)؛ حساس ، مشهدي، سپهري و فياضي (١٣٩٦) همسو ميباشد.