چکیده:
در نظام ولایی که پرچمدار گفتمان مردمسالاری دینی است، مردم هم علت موجده انقلاب و نظام برآمده از آن و هم علت مبقیهی آن دو هستند و حاکمیت اساساً بدون مردم معنا و موضوعیتی ندارد و مردم به مثابه ولینعمت، نمیتوانند هیچ نسبتی با شئون حاکمیتی، مدیریتی، جامعهپردازی و بالتبع آرمان بزرگشان که ساخت تمدن نوین اسلامی است، نداشته باشند. این نوشتار با روش کیفی و رویکرد توصیفی- تحلیلی درصدد پاسخ به این مساله است که با چه سازوکار و الگویی میتوان گسست ها و خلأهای میان مردم و حاکمیت را پر کرد و زنجیرهی حاکمیت و مردم را در تمام سطوح آن اعم از تودهای و نخبگانی به هم متصل کرد، به طرزی که انسجام اجتماعی و حرکت عمومی که لازمهی قطعی تمدنسازی است، به بهترین شکل خود محقق گردد؟ این الگو که از آن به جریان حلقههای میانی تعبیر میشود، میتواند در یک فرایندی کارشناسی شده، از تمهید زیرساختها گرفته تا آموزش و کادرسازی در سطوح خرد و میانی و کلان ظرفیتهای مردمی مخصوصاً نسل جوان را به کار گیرد و حلقهی وصل تودههای مردم و حاکمیت باشد. مفهوم حلقههای میانی در یک سامانهی مفهومی جانمایی میشود و لذا باید شبکه مفهومی آن کشف و صورتبندی شود. در همین چهارچوب، با رویکردی آسیب شناسانه، مقوله تحزب و ظرفیتهای آن بهمثابهی یکی از مصادیق حلقههای میانی مطرحشده است.
In a political system based on Velayat-e-faghih, as the flag bearer of the discourse of religious democracy, people are both the irst and existential cause of the revolution and the accompanying system emanated from it, and at the same time the remaining cause of the two. In fact, sovereignty will have no meaning without people , because people, as the blessings of God, cannot be said to have no relationship with various ruling, managerial and social aspects of sovereignty and its great consequential aspirations which is creation of modern Islamic civilization.This article prepared with a qualitative method along with descriptive, analytical approach seeks to find an answer to the question that what mechanism and pattern should be sought in order to be able to bridge the gaps between people and the government and to interconnect the chain of government and people at all levels, including the mass and elite, in such a way that social cohesion and public movement – which are the core basis for creation of civilization - are best achieved.This model, which is interpreted as the flow of middle circles, can be used in a specialized process, ranging from infrastructural preparation to training and staffing at the micro, medium and macro levels to employ people's capacities, especially the young generation, and to serve as linkage between the people and the government. The concept of middle rings is located in a conceptual system. Therefore, its conceptual network must be discovered and formulated. In this context, with a pathological approach, the issue of partisanship and its capacities has been raised as one of the examples of middle circles.
خلاصه ماشینی:
جايگاه حلقه هاي مياني در حکمراني تشکيلاتي و نقش آن در تمدن سازي، با نگاهي به مقوله تحزب محمدرضا مجيدي * تاريخ دريافت : ١٤٠٠/٠٩/١٦ يونس سبزي کريم آبادي ** تاريخ پذيرش : ١٤٠٠/١٢/٢٥ چکيده در نظام ولايي که پرچمدار گفتمان مردم سالاري ديني است ، مـردم هـم علـت موجـده انقـلاب و نظـام برآمده از آن و هم علت مبقيه ي آن دو هستند و حاکميت اساسا بدون مردم معنا و موضـوعيتي نـدارد و مردم به مثابه ولينعمت ، نميتوانند هيچ نسـبتي بـا شـئون حـاکميتي، مـديريتي، جامعـه پـردازي و بـالتبع آرمان بزرگشان که ساخت تمـدن نـوين اسـلامي اسـت ، نداشـته باشـند.
لذا ما در اين مقطع بـيش از همه ي زمان ها همان طوري که در بيانيه ي گام دوم انقلاب تصريح شده است ، به خودسازي ، جامعه - 35 پردازي و تمدن سازي محتاجيم ، حلقه هاي مياني به عنوان حد واسط و رابط بين دولـت اسـلامي و جامعه ي اسلامي ميتوانند اين حلقه ي مفقوده را تبديل به حلقه ي وصل کنند، چراکه از طرفـي بـا رشد فرهنگ سياسي جامعه ، جامعه قابليت بيشتري براي روي کار آوردن دولت اسلامي پيدا مـي- کند و از طرفي ديگر، حلقه هاي مياني ميتوانند هم براي دولت اسلامي کادرسازي کنند و هـم بـا نظارت و حراست نقادانه ي آن ميتوانند ضـامن حفـظ حرکـت و سـلامت آن باشـند.