چکیده:
مقدمه و هدف: اين تحقیق با هدف بررسی تاثیر جهتگیریهای راهبردی و قابلیت یادگیری مشترک بر ایجاد نوآوری در روابط بین عرضهکننده-مشتری انجام شده است.
روش / رويكرد/ جمعآوري اطلاعات: این تحقیق از لحاظ هدف از نوع کاربردی بوده و از آنجایی که هدف تحقیق تعیین روابط علی میان متغیرهاست، از نظر گردآوری دادهها توصیفی و از نوع همبستگی است. جامعه آماری این تحقیق شرکتهای کوچک و متوسط شهرک صنعتی البرز است. برای جمعآوری دادهها پرسشنامههایی ساختاریافته بر اساس مدل پژوهش جین و همکاران (2018) تهیه و در میان مدیران عالی شرکتهای کوچک و متوسط شهرک صنعتی البرز توزیع شد. از 250 پرسشنامهی ارسال شده از طریق ایمیل بین مدیران عامل، 138 پرسشنامه بازگردانده شد و 136 پرسشنامه قابل استفاده بود (نرخ بازگشت 3/55 درصد). فرضیهها از طریق تحلیل همبستگی و تکنیک مدلسازی معادله ساختاری مورد آزمون قرار گرفتند.
نتايج: نتایج نشان داد که جهتگيريهاي استراتژيک متفاوت ميتوانند انواع مختلف نوآوري را از روشهاي مختلفي در حضور اثر تعدیلکننده قابلیت یادگیری مشترک، سبب شود. به طور خاصی، مشخص شد که جهتگیری بلندمدت تنها بر نوآوری افزایشی تاثیرگذار میباشد، در حالی که نوآوری رادیکال از یکپارچگی الکترونیکی و جهتگیری پیشگیرانه مشتری از یادگیری مشترک متاثر میباشند. علاوه بر این، عدم اطمینانهای زیست محیطی مانند عدم اطمینان فنی و عدم اطمینان تقاضا به داشتن نقش تعدیلکننده اثرات قابلیت یادگیری مشترک بر نوآوریهای رادیکال شناخته شدهاند.
بحث و نتیجهگیری: این پژوهش بینش بیشتری را برای کارشناسان فراهم میآورد. به طور خاص، نتایج این پژوهش نشان میدهد که قابلیت یادگیری مشترک به عنوان یک مکانیزم کلیدی در ایجاد نوآوری برای تامینکنندگان در روابط آنها با مشتریان صنعتی قدرتمند عمل میکند.