چکیده:
در این مقاله اصل برائت در فقه و تفاوت آن با اصل عدم مورد بررسی قرار می گیرد. یافته
ها نشان می دهد که موضوع اصل برائت در فقه اسلامی، بری بودن از تمامی تکالیفی است
که مکلف در انجام آن دچار تردید شده است؛ اعم از آنکه این تکالیف اخلاقی باشد و یا
حقوقی. مانند تردیدی که شخص در قبال دیون خویش دارد؛ یعنی اگر در خصوص
اشتغال و یا برائت ذمهی خود تردید کند، اصل بر این است که ذمه اش مبرا است.
پذیرش اصل برائت در اکثر نظامات حقوقی، امری اجتناب ناپذیر بوده، به طوریکه رسیدن
به تعالی و کرامت روحی و معنوی انسان در گرو به کارگیری این اصل است، زیرا هدف
اساسی هر جامعه، تحقق بخشیدن به عدالت در معنای واقعی آن است که برای تحقق آن،
چارهای جز پذیرش اصول کلی ارزشهای انسانی نیست. اصل عدم این است که در آن
حکم به عدم شیء معینی میشود و دلیل حجیّت آن، عقل است؛ زیرا عقل میگوید: «برای
اثبات وجود هر امری باید دلیل اقامه کرد و اگر دلیلی اقامه نشود، عقل حکم به عدم آن
امر میکند». اصل برائت در خصوص تکلیف است، ولی اصل عدم اعم است از تکلیف یا
موضوعات بدون تکلیف.
خلاصه ماشینی:
«اصل برائت » يعني؛ اصل اين است که ، ذمۀ ما بري است و تکليفي نداريم ( مطهري، ١٣٩٣: ٨٥) و نقش اساسي اين اصل ، تعيين وظيفه عملي براي مکلف در صورت شک در حکم واقعي است ؛ به عبارت ديگر هر گاه مکلف در حرمت يا وجوب شيء يا فعلي، به جهت نبود دليل يا اجمال آن يا تعارض دو دليل شک کرد و پس از تفحص ، دليلي نيافت ، علماي علم اصول به مقتضاي اين اصل ، به برائت ذمه و مکلف نبودن وي حکم مي کنند (مشکيني، ١٣٧٤: ٤٦).
در کتاب «دروس في علم الاصول » آمده است : «برائت عقلي، يعني اين که به حکم عقل ؛ مکلف در مقام عمل ، بعد از تحقيق و دست نيافتن به دليل ، هيچ وظيفه اي در قبال انجام تکليف مشکوک، ندارد و به حکم عقل کيفر کردن کسي که بيان و دليلي به وي در مورد تکليفي نرسيده باشد، زشت و ناپسند است ، پس مکلف مؤاخذه و عقاب نميشود» (صدر، ١٤٢٦ق ، ج ٤: ٢٩).
ا فرموده است : «رفع ما لايع مون » و يا «ا ناس في سعۀ در کتاب شرح رسائل آمده است : «موضوع اصل برائت عقلي عدم البيان است » يعني عقل مي گويد: «مادامي که در فلان واقعه بياني از شارع مقدس به تو نرسيده آزادي و هيچ شکي نيست در اينکه با آمدن دليل اجتهادي بيان محقق مي شود؛ و اذا جاء البيان ارتفع عدم البيان وجدانا» (محمدي، ١٣٧٠، ج ٢: ٢١٧).