چکیده:
با توجه به چالش تعدد و تمایز ماهیتی گفتارهای درون گفتمانی اصول حقوق شهروندی جمهوری اسلامی ایران میتوان از بین نوع گفتارها، با روش دیالکتیکی در چارچوب اصول مبانی روش گفتمان علویگونه، حقوق شهروندی با تفقه اجتهادگونه و استنتاج کشف معنا قیاسی، باحفظ اصول قوانین ایجابی – سلبی در نظر گرفت. و از خلط و تشکیک مساعیهای درون گفتاری همچون یک جانبه گرایی، تقدم وتاخرها، و گزارههای اندیشههای گفتمان ترکیبی (فیزیکی- التقاطی)؛ ابداع صناعت درون گفتمان ارگانیکی(دینامیکی) اتخاذ نمود. در این راستا بنا به بررسی بعمل آمده از طریق منابع کتابخانهای، رسانهای و الکترونیکی، با روش عقلانی (تحلیل محتوایی گفتمانی) نوع گفتمان (اسلام تشیّع)، دائرة حق از فضا و عمق تکلیف از دیگر گفتمانها (لیبرالیسم و مارکسیسم)گستردهتر و گفتمان التقاطی بنا به گواه تاریخ ایران، با ایجاد تزلزل در ماهیّت و بی هویّتیهای پیش آمده، منتهی به واگرایی و بی ثباتی گفتمان خودی و در نهایت منجر به نهادینه نشدن حقوق شهروندی و مبنای چالشهای پیشرفت جامعه شده است.
Abstract Considering the challenge of the multiplicity and nature of discourses within the discourse of the principles of citizenship rights of the Islamic Republic of Iran, one can use dialectical methods within the framework of the principles of Alawy discourse, citizenship rights with ijtihadist conclusions and deduction of deductive meaning. Considering the principles of positive-negative laws. And from the confusion of intra-discourse efforts such as one-sidedness, precedence and latency, and the propositions of hybrid (physical-eclectic) discourse ideas; Adopted the invention of industry within the organic (dynamic) discourse. In this regard, according to the study done through library, media and electronic sources, with a rational method (discourse content analysis), the type of discourse (Shiite Islam), the scope of truth from space and the depth of task from other discourses (liberalism And Marxism) more broadly and eclectic discourse, as evidenced by the history of Iran, by creating instability in the nature and anonymity that has arisen, leading to divergence and instability of our own discourse and ultimately leading to the non-institutionalization of citizenship rights and the basis of the challenge. Has been the progress of society.
خلاصه ماشینی:
٣- بررسي مباني جريان هاي فکري حقوق شهروندي جمهوري اسلامي ايران دين اسلام نشئت گرفته از وحي ، نقل و عقل است و نکته پايه اي و کليدي آن ، تفکيک وحي از نقل و عقل است که مي بايست در وحي چنان پنداشت که هيچ افزايش يا کاهش در متن الفاظ وحي راه نيافته در نظر گرفت ؛ بنابراين گفتمان سياست علوي گونه در ايجاد نهادها و بنيادهاي سياسي و پايه تشکيل جامعه و حکومت و اداره مملکت ، بر اساس تلقي مکتب اسلام ، همه چيز از آن خداوند است «ولم يکن الواحد من الامۀ من عند نفسه ان يتداخل في امر من الملک و الامۀ فانه مفوض من عندالله الي ولي الامر» منظور مردم هرحقي که دارند و دخالت مي کنند، نتيجۀ لطف خداوندي است و ديگر فهم مفسر، فقيه ، متکلم و فيلسوف از آيات قرآن با پيامبر و معصومان قابل مقايسه نيست ؛ بنابراين تفکيک عقل و وحي در اين است که منبع هستي شناختي دين ، فقط اراده و علم ازلي الهي است ؛ و حکم و ادراک احکام در محدودة دستورهاي الهي است ؛ که در اينجا به نظر مي رسد بنا به فرضيه در نظر گرفته شده ، به نظر مي رسد تعديل و اعتدال از بين عقل و نقل و قبض افراط وتفريط در سياست اسلامي مؤثرترين عامل نهادينه شدن قانون اساسي بخصوص حقوق شهروندي است .