چکیده:
پژوهش حاضر با هدف تدوین الگوی توسعة فرهنگ کارآفرینی در دانشگاه فرهنگیان انجام شد. این پژوهش از نوع مطالعات کیفی است که از نظریه دادهبنیاد استفاده شده است. مشارکتکنندگان شامل متخصصان و صاحبنظران حوزة کارآفرینی، مدیریت آموزشی، برنامهریزی آموزشی و مدیریت آموزش عالی در کشور و مسئولان دانشگاه فرهنگیان بودند، که از طریق روش نمونهگیری هدفمند 12 نفر به عنوان مطلعان کلیدی انتخاب شدند. دادهها از طریق مصاحبة نیمهساختاریافته گردآوری شد. اعتبار و روایی دادهها از دو روش بازبینی مشارکتکنندگان و کدگذاری مجدد توسط خبرگان به دست آمد. دادهها به وسیله کدگذاری باز، محوری و انتخابی تحلیل شدند، تعداد 136 کد باز، 26 مفهوم و 17 مقولة احصاء شد. مقولههای عمده و هستهای در قالب ابعاد ششگانه شرایط علّی از جمله (تجاریسازی فعالیتهای پژوهشی، توسعة سرمایهگذاری، توسعة مکانیزمهای مالی، توسعة مهارتهای شغلی)، پدیدة محوری (توسعة کارآفرینی آموزشی، توسعة شبکههای اجتماعی، یادگیری مشارکتی)، شرایط زمینهای (کارگروهی، توسعة هویت آموزش، توسعة هنجارها)، شرایط مداخلهگر (تمرکز بر تغییرات، حمایت بیرونی)، راهبردها (توسعة قوانین حمایت گرایانه، حمایت بیرونی) و پیامدها (توسعة فردی و توسعة دانشگاه) طبقهبندی شد و در نهایت، مدل پارادایمی پژوهش ارائه شد.
Purpose of the present study is Developing Model of Entrepreneurship Culture Development in Farhangian University. The research method was qualitative the type of grounded theory method. Participants included experts in the field of entrepreneurship, educational management, educational planning and higher education management in the country and officials of Farhangian University which through purposeful sampling out of whom 16 experts selected as key informants. The data were collected through semi-structured interviews. Reliability and validity of the data were obtained from the two methods of reviewing participants and re-coding by experts. Data were analyzed by open, axial and selective coding, 136 open codes, 26 concepts and 17 categories were counted. Major and core categories in the form of 6 dimensions of causal conditions including (commercialization of research activities, investment development, development of financial mechanisms, development of job skills), central phenomenon (development of educational entrepreneurship, development of social networks, participatory learning) context conditions (teamwork, development of educational identity, development of norms), interfering conditions (focus on change, external support), strategies (development of protectionist rules, external support) and consequences (individual development and university development) were classified and Finally, paradigm model of the research was presented.
خلاصه ماشینی:
تا افزون بر نقش اوليۀ خود (ترويج دانش و گسترش پژوهش ) دامنه اي گسترده تر از فعاليت ها را سرلوحۀ هدف خود قرار دهند و بدين وسيله ارتباطي نزديک تر با جامعه پيرامون خود برقرار کنند (عليمرداني، قهرماني و ابوالقاسمي، ١٣٨٨)، براي توسعۀ فرهنگ کارآفريني در نظام هاي آموزشي دو رويکرد را ميتوان شناسايي کرد، در رويکرد اول وجود و تلاش فرد خلاق به تکامل و اجراي تفکر کارآفرين در درون سازمان ميانجامد و در رويکرد دوم ، خود دانشگاه با تغيير در ساختار، فرهنگ و رفتار سازمان به خلق تفکر، محصول يا فرايند جديد ميپردازد (پارکر٥، ٢٠١٤).
به عنوان اولين قدم در توسعۀ فرهنگ کارآفريني در دانشگاه ها بايد روش هاي رفتار حرفه اي در دانشگاه ها، به افراد آموزش داده شود و قدم مهمتر در اين زمينه ، ارائۀ اطلاعات دقيق از منابع موجود براي تأمين سرمايۀ اوليه است (ميرسپاسي، ١٣٩١) لوين ١ (٢٠٠٩) بيان ميکند توسعۀ فرهنگ کارآفريني در دانشگاه ها نيازمند، رهبري کارآفرينانه با تعهد وسيع به نوآوري، نهادينه کردن استقلال داخلي، حمايت گسترده از کارکنان به منظور توسعۀ ارتباطات داخلي و خارجي، انعطاف پذيري در برنامه ها و اهداف خرد و کلان ، فراهم آوردن فرصت هاي وسيع براي ايجاد ساختار ماتريسي و افزايش توجه به داراييهاي نامشهود سازمان است .