چکیده:
«عهد اردشیر» و «اردشیر شاهنامه فردوسی»، ازجمله اندرزنامههایی هستند که درقالب سیاسی راه و روش حکومتداری را به ما منتقل میکند. هرچند که این دو متن در دو بافتار متفاوت تدوین یافته است اما در چگونگی و شیوههای حکومتداری نسبت به هم دارای همانندی و ناهمانندیهای است. بنابراین این مقاله در صدد پاسخ به این سئوال است که در متن «عهد اردشیر» و «اردشیر شاهنامه فردوسی» چه تفاوتی به لحاظ حکومتداری با یکدیگر دارند؟ دستاورد این پژوهش این است که «عهد اردشیر» از جانب شاهی صادر میشود که آشنا به سیاست، حکمرانی و تکنولوژیهای قدرت است. واقعگرایی این سیاست در تقابل با «اردشیر شاهنامه فردوسی» قرار دارد که از جانب دهقانزادهای است که داخل در سیاست نیست و بیشتر جنبه حِکَمی، اندرز و پند و عبرتآموزی دارد. براین اساس، این مقاله قصد دارد با «روش مقایسهای» و با کمک از نظریه «حکومتمندی» میشل فوکو، همانندیها و ناهمانندیهای این دو متن را مورد بررسی قرار دهد.
Ardeshir Testament and Ardeshir Ferdowsi's Shahnameh are among the Andarz that convey to us the political way of governing. Although these two texts have been compiled in two different contexts, they have consistencis and inconsistencies in the manner and methods of government. Therefore, this article seeks to answer the question of what is the difference between the Ardashir Testament and the Ardashir Ferdowsi Shahnameh in terms of governmentality? The result of this research is that the Ardashir Testament is issued by a king who is familiar with politics, governance, and technologies of power. The realism of this policy is in contrast to Ardeshir Shahnameh of Ferdowsi, who is a landowners (dehqan) who is not in politics and has much of wisdom and advice. Therefore, this paper intends to examine the consistencis and inconsistencies of the two texts with a "comparative approach" and with the help of Michel Foucault's theory of governmentality.
خلاصه ماشینی:
بنابراين اين مقاله درصدد پاسخ به اين سؤال بوده است که در متن «عهد اردشـير» و «اردشـير شـاهنامه فردوسـي» چـه تفـاوتي بـه لحـاظ حکومت داري با يکديگر دارند؟ دستاورد اين پژوهش ايـن اسـت کـه «عهـد اردشـير» از جانب شاهي صادر ميشود که آشنا به سياست ، حکمراني و تکنولوژيهاي قـدرت بـوده است .
مقاله «بازشناسي گفتمان هويت شاهي در ايران باستان » (١٣٩٤)، نوشته حسـين امـانلو و شجاع احمدوند از شاه آرماني و مؤلفه هاي به هم پيوسته آن يعني فره ، خِرد، خويشـکاري، دين داري و عدالت در درون چارچوب گفتمان هويت شاهي، سخن رانده شده است .
اين مقاله همانندي هاي عهداردشير را با تاريخ فخري در پرهيز سلطان از لـذت و شنيدن غنا، مشورت کردن شاه با افـراد خردمنـد، دادگـري، رابطـه ديـن و سياسـت و رابطه ي دوطرفه شاه و مردم ، موردبررسـي قـرار داده اسـت و درواقـع انـدرز اردشـير را الگويي براي انديشه سياسي دوره ي اسلامي در نظر گرفته است .
شاه آرماني که محور سياست ايرانشهري است تلاش دارد خِرد مندرج در سياست نامه عهد اردشير را اعتدالي، روادارمحور نشان دهد که مشروعيت ديني و مردم داري را با وحدت سياسي و مذهبي درهم آميزد.
اين کتاب بر آن است که عهد اردشير اندرزنامه اي اسـت کـه از زبـان رأس هـرم قـدرت سياسي، تجارب سياسي خود را ترسيم ميکند و هم به اصول کيفي حکمراني نظر دارد و هم به الگوي خرد سياسي ايراني.
اين متن باستاني گونه اي از اندرزنامه هاي سنت عملـي حکمرانـي اسـت ، کـه از زبان شخص اول مملکت نوشته شده است .