چکیده:
از سال 0991 و فروپاشی شوروی،جایگاه بازیگران اصلی نظام بین المللی بخصوص تنها ابرقدرت باقیمانده از زمان جنگ سرد،موضوع پرسش اساسی میان فعالان و صاحبنظران روابط بین الملل است.پرسش این است که ایالات متحده در قرن بیست و یکم چه نقشیس دارد؟آیا آمریکا را میتوان امپراتوری دانست یا این کشور قدرتی امپریالیستی است که ضمن غارت ثروت کشورهای پیرامونی،با طرح و گسترش ارزشهای فرهنگ سرمایهداری در جهان،در پی تثبیت موقعیت خویش در جهان میباشد؟برخی از صاحبنظران،آمریکا را قدرت هژمون میدانند که در ایجاد و حفظ نظم در هان نقش اصلی را بازی میکند و بدون هدایت و رهبری آن ثبات و امنیت جهنی از بین خواهد رفت.گروهی نیز با نگرشها،انگیزهها،و اهافی متفاوت،نقش آزادی خواهانه برای ایالات متحده در جهان قائلند که میتواند ضمن گسترش دموکراسی،به تأمین اهداف خود بپردازد.در این نوشته،مبانی فکری و استدلالهای موافقان و مخالفان سه دیدگاه اصلی فوق و دیدگاههای فرعی موجود در درون هرکدام از آنها بررسی شده است.همچنین مقاله تلاش دارد نشان دهد که در بررسی جهتگیریهای ایالات متحده،کدام یک از دیدگاههای مزبور از توان تشریحی مناسبتری برخوردار است.
Since collapse of the S.V. in 1990، international relation scholars and activists were discussing the role of U.S. as the main actors of international system and the just super power left over the cold war. As a matter of fact، what is the U.S. role in 21st century? Could be the U.S. include an empire or is it an imperialistic power that searching to stabilizing its situation based on the expanding and planning the capitalistic cultural values، beside on exploiting the wealth of periphery countries? Some of scholars believe that the U.S. would be worthy know the hegemony power that could be play main role in conducting the world and without its global leadership task may risk the global security and stability. The other researchers from the different approaches and intentions do concentrate on mission task for liberty for the U.S. not only expanding democracy in the world، but also guarantees the U.S. purposes. Here by examining the theoretical frame of these disagreeing arguments and their inner varieties could be make better explanation about the U.S. foreign policy directions.
خلاصه ماشینی:
پرسش این است که ایالات متحده در قرن بیست و یکم چه نقشیس دارد؟آیا آمریکا را میتوان امپراتوری دانست یا این کشور قدرتی امپریالیستی است که ضمن غارت ثروت کشورهای پیرامونی،با طرح و گسترش ارزشهای فرهنگ سرمایهداری در جهان،در پی تثبیت موقعیت خویش در جهان میباشد؟برخی از صاحبنظران،آمریکا را قدرت هژمون میدانند که در ایجاد و حفظ نظم در هان نقش اصلی را بازی میکند و بدون هدایت و رهبری آن ثبات و امنیت جهنی از بین خواهد رفت.
برای سیاستمداران و صاتحبنظران روابط بین الملل این پرسش مطرح است که ایالات متحده در دنیای پس از جنگ سرد چه نقشی دارد؟چه عواملی میتوانند در تغییر و تثبیت موقعیت آمریکا در نظام بین المللی نقش ایفا کنند؟چه دیدگاههای در خصوص نقش آمریکا مطرح است؟اصول و مبانی آنها کدام است،چگونه استدلال کرده و به چه مواردی استناد میکنند؟ برای پاسخ به پرسشهای مزبور،نوشته حاضر ضمن ارائه مقدمهای کوتاه و تعریف برخی مفاهیم،به بررسی سه نقش اصلی و چند دیدگاه فرعی در قالب هرکدام از آنها میپردازد.
دخالت در کوزوو،اعمال فشار به حکومتهای استبدادی مصر و عربستان یا تلاش برای جلوگیری از نسلکشی در کشورهای آفریقایی،نوعی نزدیک به ارزشهای جهانی است،اما تلقی افکار عمومی جهان از رفتار آمریکا به مرحلهای نرسیده است که بتواند موقعیت رهبری این کشور در حوزه هنجارها و ارزشاهی بین المللی را تثبیت و قدرت مادی و توان نظامی و اجبار آن را به نفوذ و هژمونی تبدیل نماید.