چکیده:
کاربست عقل در دین همواره یکی از مباحث جدّی بوده، به طوری که برخی اساساً منکر کارآیی آن شدهاند و با مناقشاتشان در صدد خدشه در فهم عقلانی از دین برآمدهاند و در عین حال در مقام ادعا شأن و جایگاهی برای عقل متصورند، ولی در عمل و در مواجهه با کاربست عقل در قلمرو دین بر نصگرایی و اقتصار بر نصوص دینی تکیه کردهاند؛ در مقابل، کسانی عقل را به عنوان یکی از منابع تفکر دین در کنار نصوص دینی و ادراکات معنوی قرار دادهاند. نوشتارِ توصیفی و تحلیلی پیش رو، فارغ از شبهات و مناقشاتی که در زمینه عقلگرایی وجود دارد، در صدد تبیین این نکته است که کاربست عقلگرایی در حوزه تشریع و معرفت پسینیِ دین، فقط به بُعد معرفتشناختی دین مربوط است و کشف و شناخت احکام را عهدهدار است نه جعل و انشاء را؛ و فقط از این منظر میتوان سیر تاریخی چنین کاربستی را از عصر پیامبر تاکنون، اثبات و ترسیم کرد. طبعاً تبیین این مسئله تأثیر بسزایی در تبیین شأن و منزلت عقل و استدلالهای عقلی در مواجهه با نقل خواهد داشت.
The use of reason in religion has always been a serious issue that some have basically denied its effectiveness and with their critiques have sought to undermine the rational understanding of religion. They consider the dignity and status of intellect in expression, but in practice and in relation to the use of reason in the realm of religion, they have relied on textualism and focused on religious texts. On the contrary, some have considered intellect as one of the sources of religious thought along with religious texts and spiritual perceptions. The present descriptive and analytical article, regardless of the doubts and controversies in the field of rationalism, seeks to explain that rationalism in legislation and religious knowledge is related only to the epistemological dimension of religion and is responsible for discovering and recognizing the rules and not for setting them. Therefore, only from this perspective, the historical course of the use of reason from the time of the Prophet until now can be proved and explained. Naturally, clarifying this issue will have a great impact on explaining the dignity of intellect and rational arguments in relation to the tradition.
خلاصه ماشینی:
نوشتارِ توصیفی و تحلیلی پیش رو، فارغ از شبهات و مناقشاتی که در زمینه عقلگرایی وجود دارد، در صدد تبیین این نکته است که کاربست عقلگرایی در حوزه تشریع و معرفت پسینیِ دین، فقط به بُعد معرفتشناختی دین مربوط است و کشف و شناخت احکام را عهدهدار است نه جعل و انشاء را؛ و فقط از این منظر میتوان سیر تاریخی چنین کاربستی را از عصر پیامبر تاکنون، اثبات و ترسیم کرد.
دوره تشریع یا عصر حضور پیامبر کاربست عقل در بُعد معرفتشناختی دین در این دوره از دو جهت در خور بررسی است؛ یکی از جهت شخص پیامبر (ص) که آیا با ادراکات عقلی به دنبال کشف حکمی بودهاند و دیگری از جهت اصحاب که آیا با وجود پیامبر و مرجعیت دینی ایشان، میتوان شاهد چنین کاربستی از طرف آنان برای کشف و ادراک حکمی از احکام دین بود یا نه.
اما در جواب دو دلیل عقلی باید گفت: اولاً: جواب نقضی به دلیل عقلی اول این است که مسلمانان اجماع دارند که پیامبر در قضاوت متعبد به قول شهود بود و بر اساس آن داوری میکرد، به طوری که حضرت فرمود: «همانا شما برای رفع نزاع و مخاصمه نزد من میآیید و شاید برخی در طرح دعوا و اقامه دلیل بر دیگری زیرکتر باشند» (نیشابوری، بیتا: 3/1337؛ بخاری، 1422: 7/10، 17/402، 18/95؛ ابنانس، 1425: 4/1040 و نیز بنگرید به منابع شیعی: ابنابیفراس، 1410: 1/11؛ ابنأبیجمهور احسائی، 1405: 1/240؛ فیض کاشانی، 1406: 16/921؛ مجلسی، 1406: 10/39؛ همو، 1404: 24/279؛ نوری، 1408: 17/ 366) در حالی که ایشان میتوانست منتظر نزول وحی باشد.