چکیده:
یکی از چالشهای جامعه جهانی جهت رسیدن به رژیم حقوقی بینالمللی موثر تغییرات آبوهوایی، منافع متضاد بازیگران دولتی در طراحی شیوههای پایبندی است. با توجه به تجربه ناامید کننده نظام پایبندی آمرانه (بالا به پایین) و الزامآور در پروتکل کیوتو، مذاکرهکنندگان بار دیگر در پاریس در مقابل موانع توسعه نظام چندجانبه پایبندی قرار گرفتند. از حیث روش شناسی، این مقاله با تحلیل چالشهای مزمن حقوقی نظام چندجانبه پایبندی، از طریق همسنجی (مطالعه تطبیقی) سازوکارهای پایبندی کنوانسیون چهارچوب سازمان ملل متحد و پروتکل کیوتو در صدد یافتن پاسخ این سوال است که چالشهای مذکور چه تاثیری بر شیوه تدوین حقوقی سازوکار پایبندی موافقتنامه پاریس داشته است؟ بر اساس یافتههای این پژوهش، موافقتنامه پاریس از حیث «ماهیت حقوقی»، « شمول متعاهدین» و «معماری نظام تعهدات» مبتنی بر طراحی غیرخصمانه، فراگیر و داوطلبانه تدوین یافته است و حسب تمهیدات انشایی همچون به کارگیری مفهوم شفافیت موجبات رضایت نسبی طرفهای متعاهد را فراهم آورده است.
One of the challenges for the international community to achieve an effective international legal regime on climate change is the conflicting interests of governmental actors in designing compliance practices. Given the disappointing experience of an authoritarian (top-down) and binding compliance system in the Kyoto Protocol, the negotiators once again faced obstacles in Paris to develop a multilateral compliance system. From a methodological point of view, this article analyzing the chronic legal challenges of the multilateral compliance system through comparing the compliance mechanisms of the UN Framework Convention and the Kyoto Protocol seeks to answer the question of what effect these challenges have had on the manner in which the Paris Agreement Compliance Mechanism is compiled. Based on the findings of this study, the Paris Agreement, in terms of "legal nature", "inclusion of contractors" and "architecture of the system of obligations", has been developed based on non-hostile, inclusive and voluntary design and in terms of compositional provisions, such as the application of the concept of transparency, has provided the relative satisfaction of the contracting parties.
خلاصه ماشینی:
استادیار گروه حقوق ، دانشگاه مراغه ، مراغه ، ایران دریافت : ١٠/٢٤/ ١٤٠٠ پذیرش : ٠٤/١١/ ١٤٠١ چکیده یکی از چالش های جامعه جهانی جهت رسیدن به رژیم حقوقی بین المللی مؤثر تغییرات آب وهوایی، منافع متضاد بازیگران دولتی در طراحی شیوه های پایبندی است .
جدال کشورها در خصوص به کارگیری حقوق سخت (الزام آور) و یا نرم در پاسخ به عدم پایبندی اعضاء در برابر تعهدات محول شده ، همواره در میزهای گفتگو و پیش نویس های نخستین موافقت نامه ها موضوع بحث بوده است .
این مقاله با تحلیل چالش های مزمن حقوقی نظام چندجانبه پایبندی ، از طریق هم سنجی سازوکارهای پایبندی کنوانسیون چهارچوب و پروتکل کیوتو، درصدد یافتن تاثیر چالش های مرتبط با توسعه حقوقی رژیم بین المللی تغییرات آب وهوایی بر شیوه تدوین حقوقی سازوکار پایبندی موافقت نامه پاریس است .
Compliance Committee پژوهش های حقوق تطبیقی/ زمستان ١٤٠٠/ دوره ٢٥/ شماره ٤/ پیاپی ١١٤/ صص ٩٤-٦٩ برخلاف کنوانسیون چهارچوب ، پروتکل کیوتو بیشترین مجازات های تعیین شده و بالقوه پرهزینه را برای عدم پایبندی وفق موافقت نامه های چندجانبه محیط زیستی فعلی تعیین نمود (٥٩١.
چالش شمول متعاهدین از نخستین دور مذاکرات جهت شکل گیری رژیم حقوقی تغییرات آب وهوایی یکی از چالش های اصلی توافق بر سر این مساله بود که چه کسی مسؤول تاریخی انتشار گازهای گلخانه ای است و نیز چه کسی بیشتر در معرض خطر تغییر شرایط آب وهوایی قرارگرفته است ؟ این موضوع باعث گردید که بحث چگونگی ایجاد تمایز میان دولت ها از حیث الگوهای تاریخی انتشار گازهای گلخانه ای و سطح رفاه اقتصادی-اجتماعی آنان مطرح شود (١٩٩٢ ,Grubb &Paterson ) .