خلاصه ماشینی:
چه شواهدي ميتوان نشان داد که مدرسـه نـوين در ايران به کار و مسئوليت خود ميپردازد؟ مدرسه ايراني چند دهه است که مرده و صداي مرگ آنرا کودکاني فرياد مـيکشـند کـه در آزمون هاي بين المللي تيمز و پرلز شرکت کرده اند و عملکردي ضعيف تـر از همتايـان خـود در منطقه دارند!٤ نوجواناني به گوش ميرسانند که کنکور ميدهند و با نمرات منفي وارد دانشـگاه ميشوند!
مديريت ناکارآمد جامعه ، انحرافات رو به ازدياد، خطاهاي خانمان سوز پزشـکان و مهندسـان و توليدکنندگان ، تحليل هاي ناراست از واقعيت هاي جامعه ، استنباط هاي ناصواب از دين و قانون ، ناديدن ديگري (چه در سطح فردي و چه در سطح نهادي)، نامهرباني با ملـت بهنگـام قـدرت ، تحمل نکردن مخالف ، ناتواني در گفتگو و شهوت گفتن ، بياخلاقي در زبان و عمـل ، دوربـودن از شجاعت ابراز عقيده ، نشـناختن حقـوق و قـوانين اجتمـاعي، تـن نـدادن بـه شـواهد معتبـر، گنج جويي فارغ از قابليت ، منفعت جويي و خودخـواهي، خودمحـوري و خوددانشـمندانگاري، سرسختي بيدليل و خودپسندي، تن زدن از شفافيت و پاسخگويي، طلب مرگ براي ديگـري و درخواست بقاي خود، ستايش گري صاحبان قدرت ، خـود را تـا رسـيدن ارابـه مـرگ قـادر بـه مديريت جامعه ديدن و آرزوکردن تحميق ملت به اسم تربيت ؛ همه و ده ها نشانه ديگـر ايـن را 1 فرياد ميزنند که : مدرسه مرده است !
ديدن فعل و فعاليت و فرداي آنان در اين نهاد امروز ايران چه آمـوزه اي براي بيننده فکور دارد؟ حتي شنيدن حرف آنان چه پيامي براي شنونده داراي تامـل دارد؟ آنـان خود در کجاي چرخه حيات جامعه کنوني قرار دارند تا الگـويي بـراي نورسـيدگان (کودکـان ، نوجوانان و جوانان ) عرصه جامعه باشند؟ چه چيز آنان را ميتوان الگو قلمداد کرد؟ در مدرسه نوين ، حيثيت و اعتبار دارندگان و صاحبان علم و نقش کنوني و آينده آنان است که اعتمـاد بـه آنان را پديد ميآورد و اين اعتماد است که پيام آنان را در جان مخاطب (شاگرد) وارد و جاري ميسازد.