چکیده:
روش آموزش معکوس از جمله روشهای فعال در آموزش است. علیرغم اینکه امکان اجرای این روش به ویژه در کلاسهای دوره ابتدایی و درس علوم تجربی از لحاظ موضوعی و امکانات آموزشی فراهم است، لکن استفاده از این روش در مدارس بسیار محدود است. هدف پژوهش بررسی تعیین تأثیر اجرای روش آموزش معکوس در کلاس درس علوم تجربی در مقایسه با روش سنتی در یادگیری درس و خودکارآمدی دانشآموزان بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی از نوع طرح پیش آزمون – پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری این تحقیق دانشآموزان مدارس ابتدایی دخترانه شهر تهران که در سال 99- 98 و حجم نمونه 90 نفر از دانشآموزان بود که به صورت تصادفی در دو گروه 45 نفره آزمایش و کنترل جایگزین شدند. ابزار تحقیق پرسشنامه خودکارآمدی جینک و مورگان (1999) و آزمون یادگیری درس علوم بود. جهت تحلیل دادهها از آمار توصیفی و آمار استنباطی کواریانس استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد که میانگین نمرات آزمون یادگیری دانشآموزانی که روش آموزش معکوس را دریافت کردهاند به طور معنیدار بیشتر از میانگین نمرات دانشآموزانی است که از روش سنتی استفاده کردهاند. روش آموزش معکوس بر خودکارآمدی دانشآموزان نیز مؤثر بود.
The purpose of this study was understanding the types of teacher-student interactions based on the idea of education as an asymmetrical interaction. The research method was classroom study which conducted in a large boy’s elementary school, with sixty classrooms. Firstly five, third grade classes were selected based on purposeful sampling strategy of available samples. The data were collected through observation and video recording of the classes. The identified teacher-student interactions include caring, managerial, participatory, destructive, and functional interaction regarding the society. The caring and participatory classrooms interactions were aligned with the Bagheri’s theory of education. There is a need for coordinated changes between the goals of teachers, their professional skills and science, schools, community, and other elements of the education system. inappropriate physical environment, some traditional beliefs of teachers, parents and school officials, students and inadequate professional skills of teachers and methodology oriented curriculum are the main obstacles to the interaction of human theory in class.
خلاصه ماشینی:
رويکرد عملياتي کلاس معکوس ، شامل يادگيري مشارکتي، فعال ، مسئله محور، همياري، کشف و توسعه مهارت درون کلاسي، و ويديوهاي ضبط شده سخنرانيهايي است که براي دانش آموزان خارج از زمان کلاسي در دسترس هستند؛ ميباشد در مرور پيشينه تحقيق لاي و همکاران (٢٠٢٠) معتقدند رويکرد مجازي به تدريس در شرايط کرونايي، زمينه هاي فعال کردن دانش آموزان به عنوان يادگيرنده مستقل را فراهم کرده است و استفاده از رويکرد معکوس تحت هدايت و راهنمايي فردي آگاه و باتجربه سبب ميشود تا يادگيري عميق تري براي يادگيرنده حاصل شود (احمدي و همکاران ، ١٤٠٠) در مطالعه تأثير تدريس با روش معکوس در مقايسه با روش هاي همياري، کاوشگري و سخنراني بر يادگيري دانش آموزان پايه ششم ابتدايي نشان داد که بين روش هاي تدريس معکوس ، کاوشگري، همياري و سخنراني در يادگيري دانش آموزان پايه ششم ابتدايي در مبحث انرژي علوم تجربي تفاوت معناداري وجود دارد.
لذا اين مطالعه کوشـشـي بود در پاسـخ به اين سـوال که آيا اسـتفاده از روش آموزش معکوس در کلاس درس علوم تجربي دوره ابتدايي بر يادگيري و خودکارآمدي دانش آموزان تأثير مثبت دارد؟ روش تحقيق روش پژوهش ، نيمه آزمايشـــي از نوع پيش آزمون – پس آزمون با گروه کنترل بود و جامعه آماري اين تحقيق دانش آموزان مدارس ابتدايي دخترانه شهر تهران که در سال ٩٩- ٩٨ و حجم نمونه ٩٠ نفر از دانش آموزان بود که به صورت تصادفي در دو گروه ٤٥ نفره آزمايش و کنترل جايگزين شدند.
بحث و نتيجه گيري هدف از پژوهش تعيين تأثير اجراي آموزش معکوس در درس علوم تجربي بر يادگيري و خودکارآمدي دانش آموزان دوره ابتدايي بود.