چکیده:
امام خميني رحمه الله با نهضت خويش جايگاه و حقوق زنان را در عصر معاصر احيا کرد. ايشان حضور و دخالت زنان را در امور سياسي لازم و ضروري ميدانستند. براساس امر به معروف و نهي از منکر در قرآن و سيرهْ معصومان، زنان همچون مردان بايد در مسائل سياسي جامعهْ خود مشارکتي فعال داشته باشند. حدود و نحوهْ مشارکت سياسي زنان در جامعهْ اسلامي بايد بهگونهاي باشد که دچار افراط و تفريط نباشد و در عين رسيدگي به امور داخلي خانواده و تربيت فرزندان، در فعاليتهاي سياسي هم حضور مثمرثمري داشته باشند. دربارهْ مشارکت سياسي زنان، سه رويکرد عمدهْ «افراطي»، «تفريطي» و «متعادل» وجود دارد که متعادل با موازين شرع و فرهنگ اسلامي سازگار است. از شواهد بيشمار تاريخي ميتوان به جرأت بيان کرد که مسئلهْ مشارکت سياسي زنان ايراني ريشه در فرهنگ ديني تشيع دارد. يکي از جنبشهايي که ادعاي طرفداري از حقوق زنان را دارد، فمينيسم است. فمينسيم بهمثابه يک ديدگاه اروپايي متعلق به قرن هجدهم است که ديگر چندان محل بحث نيست، ولي امروز رويکرد جديدي از فمينسيم مطرح شده است و آن هم موضوع جايگاه زن در قدرت سياسي و ادعاي زنانه شدن قدرت سياسي است. امام خميني& در پاسخ به ادعاهاي فمينسيم ميفرمايند: قدرت سياسي همانگونه که مردانه نيست، زنانه هم نيست. زن و مرد از ديدگاه اسلام براساس تکاليف الهي بايد براي تصدي قدرت سياسي حاضر باشند. براي حضور فعال زنان در فعاليتهاي سياسي بايد مسائل و موانع حضور شناسايي و بهصورت اساسي ريشهيابي و برطرف شود. روند انديشهْ اصلاحي امام دربارهْ زنان باعث شده است که زمينهْ رشد زنان فراهم شود و اين نيز ظهور استعدادهاي ايشان و حضور فعال در صنعت، علوم، سياست، هنر و... را بهدنبال داشته باشد، ولي بهنظر ميرسد سمت و سوي اين روند در حال حاضر بيشتر متوجه حضور زن در جامعه است و در مقابل، توجه به وظايف اصلي زن يعني مادري و همسري کمرنگ شده است. هرچند سياست اجتماعي جهاني، زنان را از شاخصههاي توسعه ميداند، ولي بايد توجه داشت که پايبندي به اصول انديشهْ امام در مورد زن که اصليترين وظيفهْ زن را مادري ميداند، جامعهْ بشري را بهسمت توازن اجتماعي سوق ميدهد و در اين باره سياستگذاران نظام بايد با مدنظر قرار دادن اصول اعتقادي امام، با قدمهاي محکمتري گام بردارند و سياستهاي خود را برنامهريزي کنند.