چکیده:
باور به تبعید روح از خاستگاه علوی به عالم فرودین، و اعتقاد به لزوم بازگشت روح به موطن اصلی، یک موضوع مشترک در تعالیم گنوسی و آموزههای تصوّف اسلامی است. این مقاله به شیوه تطبیقی ابعاد مختلف موضوع تبعید روح را در اندیشه باطنگرای این دو مکتب بازنمودهاست. برای نیل به این منظور ابتدا چهارچوب کلی نگاه متصوفه و گنوسیان به مسئله تبعید روح تبیین شده و سپس در ضمن تحلیل ساختار و بنمایه دو داستان «قصه سرود مروارید» و «قصه غربت غربی» از داستانهای رمزی گنوسی و تصوّف اسلامی، وجوه اشتراک و افتراق آن دو مشخص گردیده است. نتیجه مقاله نشان میدهد که درک کلی از غربت روح و تبعید آن از عالم علوی بنمایۀ مشترک در اندیشه گنوسی و تفکر صوفیانه است و ریشه در گرایشهای باطنی این دو مکتب دارد. بنابراین بهتر است از منظر توارد به این اشتراکات نگریسته شود. هر چند با توجه به سبقت تاریخی اندیشه گنوسی بر تصوف و سمت تقدم طرح بحث تبعید روح در آثار گنوسیان، میتوان گفت، قصه غربت غربی و رساله حیابن یقظان ابنسینا یا نینامۀ مثنوی از تعالیم گنوسی به طور نسبی تأثیرپذیرفتهاند و به نوعی دارای ساختار گنوسیاند
The belief in the exile of the soul from the spiritual origin to the lower world, and the belief in the need for the soul to return to its original homeland, is a common theme in the Gnostic and Sufism teachings. In this paper, the authors have adapted the various aspects of the issue of the exile of the soul to the esoteric thought of these two schools. In order to achieve this, explained the general framework of the Sufism and Gnostic views on exile of the soul firstly. Then, by analyzing the structure and theme of the two allegorical tales of "Hymn of the Pearl "and" the tale of the Western Exile" from the esoteric stories of the Gnostic and Islamic Sufism were identified the similarities and their differences. The result shows that the general understanding of the soul displacement and its exile from the spiritual world is a common ground in Gnostic and Sufi thought and is rooted in the intrinsic tendencies of the two schools. Therefore, it is better to look at these commonalities from overlap two teachings. However, according to the historical primacy of Gnostic thought over Sufism and the pivotal aspect of the discussion of the exile of the soul in the Gnostic works can be said, "Western Exile" and "Hayy Ibn Yaqdhan" of Avicenna or Masnavi's Rumi in preamble have been relatively influenced by Gnostic teachings. Moreover, they have Gnostic structure some kind.
خلاصه ماشینی:
براي نيل به اين منظور ابتدا چهارچوب کلي نگاه متصوفه و گنوسيان به مسئلۀ تبعيد روح تبيين شده و سپس درضمن تحليل ساختار و بن مايۀ دو داستان «قصۀ سرود مرواريد» و «قصۀ غربت غربي» از داستان هاي رمزي گنوسي و تصوّف اسلامي، وجوه اشتراک و افتراق آن دو مشخص گرديده است .
در اين مقام ، در سطح نوع گزينش نمادها (البته نه در درون مايه و محتوا) ميان بيان عطار و آنچه در سرود مرواريد آمده است ، تناقضي ميبينيم ؛ زيرا در سرود مرواريد «مصر» نماد عالم ماده است ، اما در تمثيل عطار «مصر» بر عالم جان دلالت دارد: الا اي يوسـف قدسـي بـرآي از چـاه ظلمـاني به مصـر عالم جـان شو که مـرد عالـم جـانـي به کنعان بيتـو واشوقاه ميگويـند پيـوسـتـه تـو گـه دل بسـتۀ چاهي و گه در بند زنـداني برو پيـراهني بفـرسـت از معنـي سوي کنـعان که تا صدديده در يک دم شود زان نور نوراني (عطار، ١٣٩٥، قصيدٔە ٢٩) مولوي در يک نگاه تمثيلي ديگر روح و عقل را به مثابۀ هاروت و ماروت در چاه سهمگين دنيا زنداني ميبيند: همچو هاروت و ماروت آن دوپاک بسته اند اين جا به چاه سهمناک عالـم سـفلـي و شهوانـي درنــد اندرين چَه گشته اند از جرم ، بند (مثنوي، د٥، ابيات ٦٢٠-٦٢١) بازيليدس گنوسي، معتقد بود که آدميان به واسطۀ عيسا مسيح از روح علوي خويش آگاه شدند اما آن ها براي رهايي از تنگناي مادي، ناگزير از کسب معرفت گنوسياند.