خلاصه ماشینی:
به همین ترتیب، اشکال دیگری از تعهدات ادبی را همچنان می توان در پی این موارد ردیف کرد و شاید هم هرگز این برشمردن ها به انتها نرسد؛ بنابراین، میتوان گفت "ما ادبیات غیرمتعهد نداریم و اگر چنین اصطلاحی در افواه عوام و خواص هست، یا دربارهی مفهوم آن دقّت لازم ندارند و یا اینکه چند مورد از مصادیق مُتَعَلَّقات تعهد در ادبیات، نادانسته برجسته شده و جای تعهدات ممکنِ ناشناخته را گرفتهاند.
" کدام تعهد؟ کدام معیار؟ با توجّه به اینکه گفتیم ادبیات بیتعهد نداریم، حال این پرسش پیش میآید که "آیا گونهای از تعهد نسبت به تعهدات دیگر ارزشمندتر است؟" و اگر اینگونه است این ارزش، با چه معیارهایی سنجیده میشود؟ به طور مثال، از نظر صاحبان قدرت در یک رژیم سیاسی، ادبیاتی که به تثبیت و تبیین و توجیه سیاست های آن بپردازد، ارزشمندتر از ادبیات هایی است که اعتنایی به دستگاه سیاسی و برنامههایش ندارند و یا ادبیاتی که خود را وقف یک دین می کند، بالطبع از طرف پیروان آن دین، بهتر از گونههای دیگر خواهد بود.
تعهد و غیرمتعهد بودن در ادبیات معاصر ایران چنانکه می دانیم در همهی ابواب نقد ادبی و در این خصوص معین نیز همین گونه است، قدما چندان انگیزهی لازم یا برنامه و حتّی می توان پنداشت امکان لازم برای "تعقّلورزی" و طرح بحث نداشتهاند.
سلطهی هژمونیک جریان چپ در نشریات و پاتوقهای روشنفکری، این تصوّر را بهمثابه امری بدیهی به وجود آورده بود که تنها ادبیات متعهد، ادبیاتی است که تبیین آرمان ها، شعارها و جهت گیریهای مارکسیسم و مبارزه با مظاهر و نیروهای وابسته بهنظام سرمایه داری را در سرلوحهی کار خود قرار داده باشد.