چکیده:
یکی از مباحث چالشبرانگیز در دهههای اخیر در محافل فلسفۀ اخلاق، مسئله «بخت اخلاقی» بوده است. «بخت اخلاقی» به این معناست که امری خارج از اختیار، در وضع اخلاقیِ مرتکب مؤثر افتد، یعنی شخص را مورد قضاوت قرار دهیم، در حالی که میدانیم پارهای از اجزای رفتارِ موضوعِ قضاوت، تحت اختیار مرتکب نبوده است. در طرف مقابل، تجرّی - در دانش اصول فقه - نیز وضعیتی مشابه بخت اخلاقی دارد از این حیث که امری خارج از اختیار در سرنوشت اُخروی مرتکب مؤثر است. «تجرّی» - در اصول فقه - بدان معناست که فردی خلاف قطع خویش عمل کرده، آن گاه مشخص شود که قطعش مصیب به واقع نبوده است؛ آنچه واقع شده، قبح فاعلی داشته، اما قبح فعلی نداشته است. در این مقاله کوشش شده با مروری بر مباحث مطرح شده در بخت اخلاقی در فلسفۀ اخلاق و تجرّی در اصول فقه، مشابهتها میان این دو مسئله تبیین شود. هرچند نقطهٔ ثقل مباحث در دو حوزه متفاوت است و یکی به روایی اخلاقی میاندیشد و دیگری به حلّیت و حرمت فقهی، اما پرداخت دقیق دشواره و تطبیق پیشنهادهای طرح شده در دو حوزه بر یکدیگر، میتواند تأثیر متقابلی در گرهگشایی از ابهامات هر دو حوزه به جا نهد.
The common currency is changing into a new form called “crypto-currency”. Thegovernment and bank systems have no access to this kind of money, andeveryone can extract and exchange it in cyberspace. Although the moderntechnology of crypto-currency provides opportunities, it nevertheless createschallenges for nations. If these challenges are overcome, then this technology canturn into a lucky chance. In view of the growing use of crypto-currency, ethicistsneed to carefully identify its nature and moral positive function and clarify itsmoral challenges. While this study introduces the subject of crypto-currency, andexamines its moral functions such as moderation, equality, justice, commongoods, and the supplement of people’s needs, it considers some moral challengeslike providing the ground for moral vices, damaging the environment, threateningthe security of users and the country. Finally certain solutions and suggestions areput forward to reduce these challenges and to turn them into chances.
خلاصه ماشینی:
در طرف مقابل ، تجري - در دانش اصول فقه - نيز وضعيتي مشابه بخت اخلاقي دارد از اين حيـث کـه امري خارج از اختيار در سرنوشت اخروي مرتکب مؤثر است .
اهميت اين قسم تـا آنجاسـت که در برخي مقالات با وجود آن که در عنوان مقاله از تعبير بخت اخلاقي (بدون ذکر قيـد) اسـتفاده شده ، متن مقاله تنها در مورد «بخت پيامدي» است و نويسندٔه مقاله نيز در هيچ جا از مقاله بـه ايـن مطلب تصريح نميکنـد؛ گـويي بخـت اخلاقـي منحصـر در چنـين قسـمي اسـت .
اصــوليان متأخر، تجري را اين گونه تعريف کرده اند: «تجري ارتکاب رفتاري اسـت کـه مرتکـب ، معتقـد بـه حرمت آن است ؛ در حالي که در واقع ، حرام نيست و همين طور ترک رفتاري که شخص معتقـد بـه وجــوب آن اســت ؛ در حــالي کــه در واقــع ، واجــب نيســت » (فاضــل لنکرانــي، ۱۴۳۰ق ، ص ۲۵).
اصوليان، بحث را با تقسيم حجـت بـه قطعـي و ظنـي آغاز ميکنند و در سير خود از مباحث مربوط به حجيت ذاتي قطع ، به بحث از تجـري ميپردازنـد که اگر قطع هميشه و به تعبير دقيق تر، به شکل ذاتي حجت است ، آيا قطع غيرمصادف با واقـع نيـز حجت است که در نتيجه تجري حرام باشد يا خير؟ با توجه به اين که جعـل حجيـت بـراي قطـع - به جهت ذاتي بودن آن - ممکن نيست ، آيا در فرض تجري نيز تحليل مسئله به همين شـکل اسـت و قطع شخص متجري ، حجت است يا اين که چـون بعـدتر کشـف خـلاف ميشـود، ايـن قطـع غيرمصيب ، فاقد حجيت است .