چکیده:
بیان مسیله:
مسیله ایدیولوژی در طول دروان مدرنیته ذهن اکثر شهرشناسان را از گذشته تا اکنون به خود مشغول کرده است. پژوهش حاضر درآمدی جغرافیایی فلسفی بر نقش این مفهوم در فضاهای عمومی شهرهاست. بحث ایدیولوژی از جمله مواردی است که در تبیین امور فیزیکی، اجتماعی و روانی فضاهای عمومی به طور وسیعی در ایران مورد بررسی قرار نگرفته است، از این زاویه دید تدقیق در این باب در تحلیل های شهرشناسانه از ضروریات است. بر این مبنا این پژوهش به دنبال پاسخگویی به پرسش های ذیل است: چه اقدامی می توان انجام داد تا شهرهای موفق در قرن بیست ویکم ایجاد کرد؟، نقش حضور چهره به چهره در ایجاد فضاهای عمومی شهرها را چگونه می توان از منظر فلسفی و علمی به صورت سنجیده تبیین کرد؟ ایدیولوژی چیست و چه تاثیراتی بر فضای فیزیکی، اجتماعی و روانی شهرها می گذارد؟ نسبت میان ایدیولوژی سوسیالیستی و نیولیبرالیستی با فضاهای عمومی شهر چگونه فضایی را پیش رو می گذارد؟
هدف پژوهش:
هدف مقاله حاضر پیگیری مفهوم ایدیولوژی و نسبت آن با فضاهای عمومی شهری از منظر جغرافیایی به منظور نیل به فضاهای شهری با مقیاس انسانی است.
روش پژوهش:
در این پژوهش از روش تجزیه و تحلیل متون استفاده شده است. برای یافتن پاسخ تلاش شده است ویژگی های شهر خوب، نقش حضور چهره به چهره در تعاملات انسانی، شکل گیری امر اجتماعی و توجه به مفهوم حقوق عمومی و منافع جمعی تبیین و استفاده ایدیولوژی های مختلف سوسیالیستی و نیولیبرالیستی به عنوان نمونه مطالعه ای مورد کندوکاو قرار گیرد.
نتیجه گیری
نتایج پژوهش نشان می دهد که قبض و بسط مفهوم فضای عمومی شهرها منطبق با ایدیولوژی های گوناگون، شکل فضایی، اجتماعی و روانی آن را دچار تغییرات فراوان می کند و برای ایجاد جامعه مدنی فعال، سرزنده و دموکراتیک که در آن مفهوم شهر شکل راستین خود را پیدا کند، ایجاد امکان و فرصتی برای تعامل و تبادل اجتماعی به شکل هدفمند، از الزامات آفرینش این امر و نیز عامل موفقیت شهرها در گذشته تا اکنون بوده و در آینده نیز خواهد بود.
خلاصه ماشینی:
اما مسألۀ اصلی مقالۀ حاضر این است که چه اقدامی میتوان انجام داد تا شهرهای موفق در قرن بیستویکم ایجاد کرد؟، چگونه میتوان نقش حضور چهره به چهره در ایجاد فضاهای عمومی شهرها را از منظر فلسفی و علمی جغرافیا به صورت سنجیده تبیین کرد؟ ایدئولوژی چیست و چه تأثیراتی بر فضای فیزیکی، اجتماعی و روانی شهرها میگذارد؟ ربط و نسبت میان ایدئولوژی سوسیالیستی و نئولیبرالیستی با فضاهای عمومی شهر، چگونه فضایی را پیش رو میگذارد؟ پیشینۀ تحقیق پیتر هال در اثر خود «شهرها در بستر تمدن» گزارشی از تاریخ شهری از زمان آتن تا روزگار کنونی میدهد، آنچه رنگ برجستهای به تحلیل محققانۀ او میدهد، این باور است که شهرها و فضاهای عمومی آن، تصویری از فلسفههای سیاسی در زمان و فضای منطبق با خودشان هستند که مدام ساخت و بازساخت مییابند (Hall, 1998, 6).
جان کلام این که اگر این استدلالها را به متن فضای شهر وارد کنیم، میتوان این دیدگاه جغرافیدانان را تصدیق کرد که بدون کلمات و گفتار که به صورت چهره به چهره و با ارزشهای حامل خود، باعث آغاز، هماهنگی و نظم کنشهای ما انسانها میشود، شهر از بین میرود (Tuan, 1994 ,146)، بنابراین با مطالبی که آورده شد، واژۀ چهره به چهره به طور ضمنی به مفاهیم جغرافیایی چون فضا و به ویژه مکان دلالت میکند، چرا که انسانبودن، زیستن در مکان است؛ از چنین زاویه دیدی است که علت وجودی و اهمیت فضاهای عمومی شهرها و مداخلۀ ایدئولوژیهای گوناگون در آن عمیقاً معنادار میشود.