چکیده:
در گسترههایی همچون پدیدارشناسی و علوم شناختی، تأثیر بدن در شناخت و اوضاع و احوالات آن در فرایند کسب شناخت اثبات شده و ازلحاظ فلسفی و تجربی بررسی شده است. در فلسفهی اسلامی دیدگاه خاص صدرالمتألهین درخصوص نسبت میان نفس و بدن میتواند در مسألهی تأثیر بدن جسمانی بر فرایند کسب آگاهی و شناخت، نتایج و لوازم چشمگیری داشته باشد. این پژوهش سعی دارد تا با تحلیل جایگاه بدن مادی در فرایند کسب شناخت نزد صدرالمتألهین، لوازم فلسفی بدنمندبودن (بدنوابستهبودن) شناخت را در نظام فکری این اندیشمند به دست آورد. رهاورد این نوشتار که با رویکردی هستیشناختی به تحلیل جایگاه بدن و نسبت آن با نفس پرداخته، اثبات تأثیر مستقیم بدنهای مختلف و وضعیت و احوال آنها در چگونگی کسب شناخت (بهرغم باور به تجرد علم و شناخت در حکمت متعالیه) است؛ بهنحوی که تفاوت بدنها و ویژگیهای آنها، سبب تفاوت در شناخت میشود. در پرتوی این نتیجه، پیامدهای فلسفی بدنمندبودن شناخت نیز واکاویده شده است.
In such fields as phenomenology and cognition, the effect of the body and its conditions on the process of cognition have been demonstrated and studied philosophically and empirically. In Islamic philosophy, Sadr al-Muta'allihin’s particular view on the relationship between the soul and the body can have significant implications for the effect of the physical body on the process of acquiring knowledge and cognition. Analyzing the status of physical body in acquiring cognition within Mulla Sadra’s perspective, this study attempts to gain insights into the philosophical implications of embodied cognition (body-dependent) in the intellectual system of this thinker. This paper, which analyzes the status of the body and its relation to the soul with an ontological approach, is to prove the direct influence of different bodies and their conditions on how to acquire knowledge (despite believing in the abstraction of cognition in transcendental wisdom) and demonstrate that the difference between bodies and their characteristics causes differences in cognition. In the light of this conclusion, the philosophical implications of the embodiment of cognition have also been explored.
خلاصه ماشینی:
مقصود از اين مسأله ، تبيين چيستي و چگونگي ادراک و شناخت ، عاِلم بودن يا نبودن نفس به بدن مادي، بررسي حصولي يا حضوريبودن اين علم ، يا حتي تبيين چگونگي علم نفس به احوالات مادي بدن و تصرف در آن نيست ، بلکه اين پژوهش در صدد پاسخ به اين چالش اساسي است که آيا به رغم مجردانگاري علم در حکمت متعاليه و حتي نفي ماديبودن علم حسي و خيالي (صدرالمتألهين ، بيتا، ص : ١٣٢)، بدن و احوالات مادي و جسماني آن ميتواند در چگونگي پديدآمدن مفاهيم و شناخت در انسان تأثيرگذار باشد؟ به بياني ديگر و در ضمن مسائلي فرعي، ميتوان مسأله ي اصلي اين پژوهش را چنين تفصيل داد: بدن وابسته بودن ادراک (شناخت بدنمند) نزد صدرالمتألهين به چه معنا ميتواند باشد؟٦ تأثيرگذاري بدن بر شناخت ، تا چه حدي است و آيا تفاوت در بدن هاي مُدرِکهاي مختلف ، به تفاوت در آگاهي آن ها به معلوم واحد منتهي ميشود؟ چه عوامل و مشخصه هايي در بدن ، در نحوه ي شناخت و ادراک انسان مؤثر است ؟ آيا تأثير بدن در نحوه ي ادراک، تنها در ادراک حسي يا خيالي است ، يا در ادراک معاني کلي و معقول نيز مؤثر است ؟ پاسخ هاي به دست آمده در بستر اين پژوهش ٧ ميتواند به فهم و مقايسه ي صحيح و دقيق سه تبيين فلسفه ي اسلامي، پديدارشناسي و علوم شناختي در مسأله ي جايگاه بدن در شناخت ، کمک چشمگيري کند.
صدرالمتألهين نيز بر تأثير علي نفس و شناخت بر بدن و حالات مادي آن اشاره هاي فراواني داشته است ١٠ و در برخي مواضع ، حتي به اين تصريح ميکند که شناخت ذهني و مفاهيم صرف نيز بر تغييرات مزاجي در بدن تأثير دارند: «هيچ نفسي نيست مگر آنکه در عالم وجودي خود تأثيرگذار است ؛ [مثلاً] هنگامي که نفس يک صورت زشت و مکروه را تصور ميکند، مزاج بدن او تغيير ميکند و رطوبت خون او بالا ميرود و بر اندامش لرزه ميافتد و هنگامي که تصويري از پيروزي [در کاري] براي وي حاصل ميشود، بدنش گرم شده و صورتش قرمز ميشود...