چکیده:
وقوع جنگها و منازعات در سطوح مختلف در روابط بینالملل را میتوان از منظر ادراک تهدید تحلیل و بازشناسی کرد. ادراک تهدید، به عنوان یک عامل مداخلهگر در انتخاب کشورها برای ورود به جنگ، بازدارندگی، اجبار، اتحاد و هر شکل دیگریست. روابط دو کشورِ ایران و عربستان، به عنوان دو قدرت مهم خاورمیانه و جنوب غرب آسیا، که به ویژه پس از وقوع انقلاب اسلامی دچار دگردیسی جدی شده و از حالت همکاری به منازعه تغییر شکل داده است، نیز میتواند از این منظر مورد تحلیل و بررسی قرار گیرد. پرسش تحقیق حاضر آن است که ادراک تهدید چگونه بر جهت گیری سیاست خارجی دو کشور ایران و عربستان(بویژه در دو منطقه خاورمیانه و آسیای میانه) در قبال همدیگر تاثیرگذار بوده است؟ روش تحقیق در این مقاله کیفی از نوع توصیفی - تحلیلی و مراجعه به منابع و نیز خبرگزاریهاست. این مطالعه به یکی از متأخرترین بحرانها در روابط خارجی دو کشور، یعنی مخاصمات ایجاد شده در پی اعدام شیخ نمر توسط خاندانِ سعودی و قطع روابط دیپلماتیک دو کشور در سال 2016، می پردازد. از طریق تمرکز بر این بحران که از حیث گستردگی متفاوت از بحرانهای پیشین در روابط خارجی دو کشور است، این پژوهش درصدد است تا جایگاه ادراک تهدید در روابط خارجی دو کشور طی این بازه زمانی را بررسی کند. با اتکا به چارچوب نظری ادراک تهدید و شاخصهای موردنظر کوهن از ادراک تهدید، یعنی گفتار تصمیمسازان و رهبران و واکنش آنها به تهدیدات و نیز فرایندهای مقابلهجویانه آنها در برابر درک تهدید، نشان داده میشود که این عامل در این دوره نقشی برجسته و غیرقابل انکار در شکلدهی به سیاست خارجی دو کشور و منازعات رهبران دو کشور در دو منطقه خاورمیانه و آسیای مرکزی ایفا کرده است.
The causes of wars and conflicts at different levels in international relations can be investigated and interrogated from the perspective of threat perception. Threat perception is an intervening factor that effects the decision of countries to enter into war, deterrence, coercion, alliance and any other options. The relations between Iran and Saudi Arabia, as two important powers of the Middle East and Southwest Asia, which have undergone a serious metamorphosis especially after the Islamic Revolution and changed from cooperative -oriented to competitive approach, can also be analyzed from this point of view. The question of the present research is how the threat perception has influenced the foreign policy’s direction of Iran and Saudi Arabia (especially in the two regions of the Middle East and Central Asia) towards each other? The research method in this article is descriptive-analytical and its data collection method is based on documentary research. This study deals with one of the most recent crises in the foreign relations of the two countries, i.e. the tensions created after the execution of Sheikh Nimr by the Saudi family and the cessation of diplomatic relations between the two countries in 2016. By focusing on this crisis, which is different from the previous crises in the foreign relations of the two countries, this research aims to examine the relevance of threat perception in their foreign relations during this period of time. By applying the theoretical framework of threat perception and Cohen's desired indicators of threat perception, i.e. the statements of decision makers and leaders and their reaction to threats, as well as their confrontational behavior against threat perception, the research findings show that this factor plays a prominent and undeniable role in shaping the foreign policy of the two countries as well as the controversies of their leaders in the two regions of the Middle East and Central Asia.
خلاصه ماشینی:
روابط دو کشور ايران و عربستان ، به عنوان دو قدرت مهم خاورميانه و جنوب غرب آسـيا، که به ويژه پس از وقوع انقلاب اسلامي دچار دگرديسي جدي شده و از حالت همکاري به منازعه تغيير شکل داده است ، نيز ميتواند از اين منظر مورد تحليل و بررسي قرار گيرد.
با اتکا به چارچوب نظري ادراک تهديد و شاخص هاي موردنظر کوهن از ادراک تهديد، يعني گفتار تصميم سازان و رهبران و واکنش آنها به تهديدات و نيز فرايندهاي مقابله جويانه آنها در برابر درک تهديد، نشان داده مي شود که اين عامل در اين دوره نقشـي برجسـته و غيرقابل انکار در شکل دهي به سياست خارجي دو کشور و منازعات رهبران دو کشور در دو منطقه خاورميانه و آسياي مرکزي ايفا کرده است .
روابط ميان دو کشــور ايران و عربسـتان ، به عنوان دو کشـور مهم منطقه جنوب غرب آسـيا و خاورميانه که طي چهار دهه گذشــته که عمدتا با تنش و بياعتمادي همراه بوده نيز ميتواند از منظر ادراک تهديد مورد مطالعه و ارزيابي قرار گيرد.
بنابراين ، پرسش اصلي اين تحقيق آن است که ادراک تهديد در روابط خارجي ميان ايران و عربســتان و در جريان بحران حاصــل از قطع روابط ديپلماتيک چه جايگاهي در جهت دهي به روابط خارجي دو کشـور در دو منطقه خاورميانه و آسياي مرکزي داشته است ؟ با اتکا به روش توصيفي و تحليلي و استفاده از منابع ثانويه و نيز مراجعه به خبرگزاريها و رســانه ها، اين پژوهش به بررســي و واکاوي گفتار و واکنش هاي شــخصــي رهبران دو کشــور و نيز فرايندهاي مقابله جويانه آنها در مواجهه با تهديدات طرف ديگر پرداخته است .