چکیده:
این پژوهش، اثربخشی الگوی وظیفه مداری بر کاهش گرایش به رفتارهای پرخطر در کودکان کار را مورد بررسی قرار داده است. اهمیت پژوهش حاضر از این جهت است که برای اولین بار در ایران الگوی وظیفه مداری در مداخلات مددکاری اجتماعی به صورت علمی مورد مطالعه قرار گرفته است و پروتکلی بر اساس این الگو برای مداخله گروهی در کار با گروه های در معرض آسیب کودکان کار تدوین و تنظیم شده است. در این پژوهش که از نوع کمی و آزمایشی است، تعداد 30 نفر از کودکان کار 13 تا 15 سال مؤسسه «رویش نهال جوان»، از بین 70 نفر جامعه آماری، نمونه گیری شده اند؛ به صورتی که بین جامعه آماری پژوهش، افرادی که گرایش به رفتار پرخطر آنها بر اساس پرسش نامه خطرپذیری نوجوانان ایرانی بالاتر بود، مشخص شده و در دو گروه آزمایش (15 نفر) و کنترل (15 نفر) به صورت تصادفی قرار گرفتند. سپس با استفاده از الگوی وظیفه مداری طی 10 جلسه گروهی به اجرای مداخله مددکاری اجتماعی بر اساس «پروتکل الگوی وظیفه مداری گروهی»روی گروه آزمایش پرداختیم.بر اساس نتایج، میانگین نمرات گروه آزمایش پس از اجرای مداخله در متغیر گرایش به رفتار پرخطر و ابعاد آن کاهش یافته است و در مقایسه با گروه کنترل تفاوت معناداری را نشان می دهد. در نتیجه می توان گفت که مداخله گروهی مبتنی بر الگوی وظیفه مداری یکی از مداخلات کاربردی مددکاری اجتماعی در کار با کودکان کار است که می توان از آن در کاهش گرایش به رفتار پرخطر این گروه آسیب پذیر استفاده نمود.
This study aimed to assess the application of a task-centered model in social work on children labour’s tendency to high risk behaviors. Trough using a Randomized Controlled Trial, 30 children labour aged 13 15 years with higher risk behaviors based on Iranian adolescent risk questionnaire were recruited in to the intervention and control groups (each one = 15). We applied the intervention based on Professor Garvin's (1974) task-centered group protocol during 10 sessions. Iranian questionniar of tendency to high risk behaviors was used to measure dependent variables, comparing pre, and post measures between the groups and within each group. ANCOVA test was applied to analyze the data. The results showed that in pre-test, there were no significant differences between the groups in term of tendency to high risk behaviors and its dimensions and its domains but in post tests, there were significant differences. In conclusion, the task-centerd model in social work can be effective in reducing the high risk behaviours among children labour.
خلاصه ماشینی:
همچنان که يکي از راههاي پيشرفت در علوم مختلف توسعه و گسترش نظريه ها از طريق بررسي و به کارگيري آنها در حوزههاي جديد و متنوع است ، يکي از موارد مورد توجه در اين پژوهش تلاش جهت گسترش و توسعه نظريه ميباشد، به صورتي که الگوي وظيفه مداري «ريد» و «ايپشتين » به سطح مددکاري اجتماعي گروهي گسترش داده شده و به کار گرفته ميشود که البته در اين راه مواردي از قبيل تفاوتهاي کار با فرد و کار با گروهها در نظر گرفته خواهد شد و تلاش شده است با مطالعه و کمک نمونه تحقيقات علمي خارجي در مسير درست حرکت شود و همچنين از اين جهت که اين الگو براي اولين بار در ايران در يک تحقيق علمي به طور اختصاصي مورد بررسي قرار گرفته است حائز اهميت ميباشد.
يکي از مواردي که همواره در تحقيقات علمي بايد در نظر گرفته شود، سازگاري نظريه ها و الگوهاي انتخاب شده در کار با گروههاي هدف تحقيق ميباشد، از اين جهت در اين تحقيق با توجه به ماهيت موضوع و ويژگيها و شرايط خاص گروه هدف يعني کودکان کار، از قبيل عدم دسترسي طولاني مدت و مستمر به اين افراد که روزانه زمان زيادي را در خيابان و محيط هاي کاري سپري ميکنند و بي اعتماد بودن به دورههاي طولاني مدت برنامه هاي مختلف و داشتن ذهنيت و علاقه به کارهايي با نتيجه زود بازدهتر، لزوم به کارگيري يک رويکرد و الگوي متناسب با اين ويژگيها احساس شد، در نتيجه الگوي فعاليت مبتني بر وظيفه مداري به عنوان يک الگوي تخصصي و علمي رشته مددکاري اجتماعي به عنوان متغير مستقل در اين پژوهش انتخاب گرديد.