چکیده:
روندها و پیشرانهای تأثیرگذار بر روابط ایران و روسیه با تحولات متفاوت روبهرو شده است و بستر نوینی را برای همکاریهای دو کشور مهیا نموده است. در دهه گذشته روسیه در عرصههای مختلفی با غرب به تقابل برخاست که بحران اوکراین، بحران کوزوو، بحران گرجستان (جدایی اوستیای جنوبی)، استقرار سپر موشکی آمریکا در چک، گسترش ناتو در شرق و... ازجمله این تقابلها محسوب میشود. یکی از عرصههای مهم دیگر که تقابل جدی روسیه و غرب را به دنبال داشته، انرژی خزر است. خط لوله انتقال گاز خزر به اروپا از طریق روسیه، خط لوله باکو ـ تفلیس ـ جیهان و خط لوله ناباکو، مؤلفههایی هستند که بر روابط روسیه و اروپا تأثیر بهسزایی دارند. با توجه به رویکرد جدید غرب برای یافتن منبع انرژی جدید و خروج از وابستگی به انرژی خلیجفارس به نظر میرسد که منابع انرژی خزر نقش راهبردی را ایفا خواهند نمود. نفوذ آمریکا و غرب در کشورهای ساحلی دریای خزر موجب انشقاق بین استراتژی آنان با روسیه برای صدور انرژی شده است. در این بین همگرایی ایران و روسیه که اغلب مواضع مشابهی در قبال غرب اتخاذ کردهاند میتواند نتایج مثبت و اثرگذاری را به دنبال داشته باشد. لذا بر اساس آینده تحولات سیاسی - اقتصادی منطقه و بازار انرژی خزر، روندها و سناریوهای همگرایی آینده ایران و روسیه با استفاده از روش عدم قطعیت بحرانی، شناسایی و تبیین شده است.
خلاصه ماشینی:
سؤالي که در اين تحقيق مطـرح اسـت ايـن است که با توجه به عزم دو کشور ايران و روسيه براي صدور انرژي خزر، آيـا سـناريوهاي آينده بازار انرژي خزر ميتواند تسهيل گر همگرايي ايـران و روسـيه در ايجـاد سـاختارهاي جديد در اين حوزه باشد؟ در اين تحقيق تلاش شـده تـا بـه ايـن سـؤال پاسـخ داده شـود؛ بنابراين حضور ايران و روسيه در کنار يکديگر براي صدور انرژي خزر علاوه بر همگرايـي بين دو کشور، موجب تقويت مواضع سياسي و افزايش قدرت ديپلماتيک و اقتصـادي آنـان در برابر غرب نيز خواهد شد.
موقعيت منحصربه فرد ايران در جنوب غرب آسيا و دسترسي بيواسطه آن بـه آبراه هـاي بين المللــي و مالکيــت توأمــان ذخــاير چشــمگير نفــت و گــاز در دو حــوزه اســتراتژيک خليج فارس و درياي خزر، جايگاه روسيه بـه عنوان بزرگ تـرين دارنـده و صـادرکننده گـاز جهان که فروش و انتقال گاز خود را به طور عمده از طريق خطوط لوله انجام ميدهـد و از نفوذ سياسي بالايي در کشورهاي آسياي ميانه و همسايگان درياي خزر برخوردار ميباشـد، فرصت هاي زيادي را براي همکاري اقتصادي با منافع راهبردي براي همه طرف هاي ذينفـع ايجاد کرده است .
فوايد مترتب بر همـاهنگي و اتخـاذ سياسـت هاي مشـترک در ايـن زمينـه موجب گرديد که ايران ، روسيه و قطر همراه با چند کشور ديگر که در مجمـوع ٧٠ درصـد از ذخاير شناخته شده گازي جهان و بيش از ٤٠ درصد از توليـد آن را در اختيـار دارنـد،١ از سال ٢٠٠١ به اين سو در گرد هم آينـد و «مجمـع کشـورهاي صـادرکننده گـاز» را تشـکيل دهند؛ اگرچه اين مجمع با گذشت يک دهه از زمـان تأسـيس خـود، مراحلـي از تکامـل و تثبيت سازماني را طي کرده است ، اما در عمل هنوز نتوانسته به يـک سـازمان تأثيرگـذار در بازار گاز طبيعي تبديل شود.