چکیده:
چکیدهبرای شناخت هر اندیشهای میبایست معیارهای تعیین شده همان اندیشه را شناخت و باید دید شرق شناسان و به خصوص آنهایی که درباره قرآن کریم مطالعه میکنند، قرآن را با چه معیاری مطالعه میکنند و نگرششان به وحی، نبوت و کتاب آسمانی چیست؟ در این نوشتار کتاب مقدمه قرآن ریچارد بل با تجدید نظر شاگردش ویلیام مونتگمری وات که توسط خرمشاهی تحت عنوان «درآمدی بر تاریخ قرآن» به فارسی ترجمه شده است، مورد درنگی دوباره در رابطه با وحی و نبوت قرار میگیرد تا مشخص شود چه ایراداتی بر نظریه وارد است و آیا معیارهای قرآن شناسی در این کتاب مراعات شده است یا اینکه قرآن با معیاری مورد مطالعه قرار گرفته است که مسیحیت از وحی، نبوت و کتاب برداشت میکنند. در این نوشتار که به روش توصیفی- تحلیلی و با رویکرد انتقادی تنظیم شده به این نتیجه رسیده که ریچارد بل برداشت ناصحیحی از وحی و نبوت دارد که ریشه در منابع غیر شیعی و احادیث ضعیف و تفکر مسیحیت دارد.
AbstractIn order to know any idea, one must know the criteria set by the same idea, and it is necessary to see the criteria by which orientalists, especially those who study the Holy Qur'an, study the Qur'an, and what is their attitude towards revelation, prophecy and the Holy Book? In this article, Richard Bell's book Introduction to the Qur'an, revised by his student William Montgomery Watt, translated into Persian by Khorramshahi under the title "Introduction to the History of the Qur'an", delays again in relation to revelation and prophecy to determine what objections to the theory It is included and whether the criteria of Quranology have been observed in this book or whether the Quran has been studied with a standard that Christianity understands from revelation, prophecy and the book. In this descriptive-analytical and critical approach, it is concluded that Richard Bell has a misinterpretation of revelation and prophecy rooted in non-Shiite sources, weak hadiths, and Christian thought.
خلاصه ماشینی:
نقد و بررسي انديشههاي ريچارد بل در رابطه با وحي و نبوت در کتاب «درآمدي بر تاريخ قرآن» ١ فرج اله عباسي ٢ حسن رضا رضايي چکيده براي شــناخت هر انديشـه اي مي بايسـت معيارهاي تعيين شـده همان انديشـه را شـناخت و بايد ديد شـرق شـناسـان و به خصـوص آن هايي که دربارة قرآن کريم مطالعه مي کنـند، قرآن را با چه معـياري مطـالعـه مي کنـند و نگرشــشــان به وحي ، نبوت و کتاب آســمـاني چيســـت ؟ در اين نوشــتـار کتـاب «مقـدمـة قرآن » ريچـارد بـل بـا تجـديـد نظر شـــاگردش ويليـام مونتگمري وات کـه توســط بهـاءالـدين خرمشـــاهي تحـت عنوان «درآمدي بر تاريخ قرآن » به فارسـي ترجمه شـده ، مورد درنگي دوباره در رابطه با وحي و نبوت قرار مي گيرد تا مشـخص شـود چه ايراداتي بر نگرش هاي ريچارد بل وارد اسـت و آيا معيارهاي قرآن شـناسـي در اين کتاب مراعات شـده يا اينکه قرآن با معياري مورد مطالعه قرار گرفته اسـت که مسـيحيت از وحي ، نبوت و کتاب برداشـت مي کنند.
اين داستان چندين ايراد اساسي دارد: اول اينکه اين روايت بيشـتر در کتاب هاي اهل سـّنت آمده اسـت (بخاري ، ١٣١٢ق ، ج١: ٧؛ نيشـــابوري، ١٩٩١م ، ج١: ١٣٩) و در کتـب معتبر و اوليـه شـــيعـه نيـامـده اســـت و برخي از نويسـندگان شـيعه نيز آن را از کتاب هاي اسـباب النزول و تفسـيري اهل سـّنت گرفته اند (ابن شـهر آشـوب، ١٣٧٩ق ، ج١: ٤٤؛ مجلسـي، ١٩٨٣م ، ج١٨: ١٩٥) و داراي ايرادات فراواني هسـت و از (ص ) نظر اعتبار مورد قبول نيسـت (مظفر، ١٩٧٨م ، ج١: ٦٦٩).