چکیده:
نظریه ساختیابی آنتونی گیدنز با نگاهی نو به مفاهیم ساختار و عاملیت و ارائه تعاریف جدید از آنها، تحولات اجتماعی را بهصورت توأمان متأثر از این دو مفهوم دانسته و از این رهگذر توانایی خود را در جهت تبیین پدیدههای اجتماعی ارتقاء داده است. علیرغم مفید بودن نظریه ساختیابی آنتونی گیدنز در تحقیقات حسابداری، انتقاداتی نیز بر آن وارد است. پژوهش حاضر بر اساس رویکرد فلسفی و علمی و بر پایه روش شناخت تاریخی به بررسی انتقادات وارد به تئوری ساختیابی گیدنز و تکامل این تئوری در تحقیقات حسابداری میپردازد. انتقادات وارده عبارتند از: 1. نظریه ساختیابی، عاملیت حسابداری را بهقدر کافی جدی نگرفته است؛ تا حدی که فقط به رویکردهایی که در آنها اطلاعات حسابداری به موضوعات انسانی مرتبط میشوند، تکیه دارد. 2. قابلیت نظارتی سیستم حسابداری بهعنوان یک ساختار در این تئوری محدود شده است، در صورتی که با استفاده از این توان بالقوه میتوان مسئولیت پاسخگویی حسابداری را توجیه نمود. 3. نظریه ساختیابی تا حدی اخلاق را در حسابداری، نادیده میگیرد.
Based on a philosophical and scientific approach and using a historical cognition method, the present study deals with criticisms of Giddens' theory of structuration and its development in accounting research. The criticisms to this theory include: 1. The theory of structuration has not taken the agency of accountancy seriously enough such that it just relies on approaches in which accounting data are related to human subjects. 2. The supervision capability of the accounting system as a structure is limited in this theory, whereas the accountability of accountancy can be justified by this potential. 3. The structuration theory somehow ignores ethics in accounting.
خلاصه ماشینی:
ازنظر گيدنز، مهم ترين کليد براي فهم دگرگونيهاي علوم اجتماعي، پرداختن به کنش انساني و ساخت اجتماعي است و در هر پژوهشي در حوزه علوم اجتماعي بايد به نوعي به دنبال بيان رابطه بين عامليت و ساختار بود، اما کلاسيک هاي جامعه شناسي بر يکي از اين دو (کنش - ساختار) تأکيد داشته اند و يکي را عامل تعيين کننده دانسته اند، در حاليکه نظريه ساخت يابي١ ترکيبي از اين دو زمينه است (گيدنز٢، ۱۳۸۴).
با اين ديدگاه ميتوان نتيجه گرفت که شايد مقاله ۱۹۸۵ روبرتز و اسکاپنس بسيار موضعي و بيش ازحد سازماني و راهبردي بوده و بدين ترتيب ، اهميت حسابداري را در توليد و بازتوليد سازمان ها و جامعه کم تر از واقع نشان داده است ؛ بنابراين ، در ادامه سه حوزه اي که از ديدگاه اين پژوهش ، محدوديت هاي نظريه ساخت يابي ميباشند، مورد بررسي قرار خواهد گرفت و براي اين امر به بررسي کار ديگران نيز پرداخته ميشود: ۱) نظريه ساخت يابي، عامليت حسابداري را به قدر کافي جدي نگرفته است ؛ تاحدي که فقط به رويکردهايي که در آن ها اطلاعات حسابداري به موضوعات انساني مرتبط مي شوند تکيه دارد، ۲) قابليت نظارتي سيستم حسابداري به عنوان يک ساختار در اين تئوري محدود شده است ، ۳) نظريه گيدنز باتوجه به نيت مندي عامليت تاحدي اخلاق را در حسابداري، ناديده ميگيرد.
Strong structuration theory and management accounting research.