چکیده:
تدریس معکوس بهعنوان راهبردی آموزشی و نوعی یادگیری ترکیبی نقش بسزایی در تعمیق و تسهیل یادگیری و جذابیت و پویایی آموزش دارد. آموزش نحو عربی از دیرباز با مشکلاتی همچون روشهای تدریس سنتی، محتوای متناسب با سطح دانشجو مواجه است که علاوهبر بیرغبتی فراگیران در یادگیری، اهداف آموزش آن را محقق نمیسازد. ازآنجاییکه تأثیرگذاری تدریس معکوس در زمینههای مختلف آموزش، بهویژه آموزش زبان خارجی، به اثبات رسیده است، پژوهش حاضر تلاشی است تا با بهرهگیری از این رویکرد نوین، تدریس معکوس را جهت ارتقای هدفمند و کیفی فراگیران پیشرفتۀ عربی پیشنهاد و تأثیر آن را در مقایسه با روشهای سنتی بررسی کند. برای این منظور، دادههای کیفی (در گام شناختی به مدت یک ترم تحصیلی) و کمی (در گام آزمایشی به مدت سه هفته) گردآوری و به ترتیب توسط تحلیل محتوای کیفی و تحلیل واریانس یکطرفه موردتحلیل قرار گرفت. بدین ترتیب، یک کلاس آموزشی (سی نفر) از فراگیران دورۀ پیشرفتۀ صدیالحیاۀ بهصورت نمونهگیری در دسترس انتخاب و به دو گروه آزمایشی و یک گروه شاهد، تقسیم شدند. با استخدام یک روش شبهآزمایشی ــ مداخله ــ پسآزمون محض با گروه شاهد، عملکرد فراگیران در آزمونهای موازی نحو، قبل و بعد از مداخلۀ آموزشی، توسط نرمافزار اس.پی.اس.اس. موردبررسی قرار گرفت. نتایج تحقیق نشان داد که هر سه گروه آموزشی در مرحلۀ پسآزمون در مهارت نحو رشد آموزشی داشتهاند، اما آزمون پسینی توکی نشان داد که روش تدریس معکوس (رویکرد استاندارد) در مقایسه با روش سنتی و روش تدریس معکوس (رویکرد مجازی)، تأثیر بیشتری در ارتقای آموزش نحو فراگیران دارد. این تفاوت معنادار در روشهای تدریس بررسیشده بهتفصیل موردکنکاش قرار گرفته و گزارش شده است.
Reverse teaching as an educational strategy and a kind of combined learning plays an important role in deepening and facilitating learning and the attractiveness and dynamism of education. Teaching Arabic grammar has long faced problems such as traditional teaching methods, content appropriate to the student's level, which, in addition to the reluctance of learners to learn, does not achieve its educational goals. Since the effectiveness of reverse teaching in various fields of education, especially foreign language teaching, has been proven, the present study is an attempt to use this new approach to suggest reverse teaching to improve the purpose and quality of advanced Arabic learners. Compare it with traditional methods. For this purpose, a training class (30 people) was selected from the learners of the 100th Higher Level stage by available sampling and was divided into two experimental groups and one control group. By employing a quasi-experimental method of pre-test-intervention-post-test, learners' performance in parallel syntax tests, before and after the educational intervention, is examined by SPSS software and one-way analysis of variance test. it placed. The results showed that all three educational groups had educational development in syntax skills in the post-test stage, but the Tukey posterior test showed that the standard teaching method compared to the other two strategies, has a more positive effect on improving the quality of syntax education. This significant difference in teaching methods has been studied, studied in detail and reported.
خلاصه ماشینی:
ازآنجاییکـه تأثیرگـذاری تدریس معکوس در زمینه های مختلف آموزش ، به ویژه آمـوزش زبـان خـارجی، بـه اثبـات رسـیده است ، پژوهش حاضر تلاشی است تا با بهره گیری از این رویکرد نوین ، تدریس معکوس را جهـت ارتقای هدفمند و کیفی فراگیران پیشرفتۀ عربی پیشنهاد و تأثیر آن را در مقایسه با روش هـای سـنتی بررسی کند.
Since the effectiveness of reverse teaching in different fields of education, especially foreign language teaching, has been proved, the present study is an attempt to use this new approach to propose reverse teaching to improve the purposeful and qualitative of advanced Arabic learners and investigate its effect in comparison with traditional methods.
برگمن و سامز (٢٠١٢) به عنوان طرفداران آموزش معکـوس معتقدند کـه هـر روش یـادگیری مبتنـیبـر سـاخت گرایـی اجتمـاعی مسـتلزم آن اسـت کـه آمـوزش یادگیرنـده محـور باشـد کـه در آن معلـم فقـط بـه عنـوان تسـهیل کننـدۀ بـازخورد، راهنمایی، کمک و انگیزه ارائه میدهد؛ بنابراین ، نظریۀ یادگیریمحـور مـرتبط بـا آمـوزش معکوس ، یادگیری فعال مبتنیبر حل مسئله و پژوهش ترویج میکند؛ مطابق با این دیـدگاه ، ویگوتسکی (١٩٧٨)، پدر سازه گرایی اجتماعی معتقد است یادگیری به عنوان یـک فراینـد، زمانی اتفاق میافتد که فراگیر توسط یک فـرد آگـاه تـر کمـک و در منطقـۀ مجـاور رشـد فراگیر از طریق حل مسئله درونی میشود.
پیری و همکاران (٢٠١٨) تأثیر کلاس معکوس بر خود راهبـری در یـادگیری درس زبان انگلیسی بررسی کردنـد؛ یافتـه هـای نشـانگر آن اسـت کـه آمـوزش معکـوس توانسـته با کمـک متغییـر کوریـت (پـیش آزمـون ) اثـر معنـیداری بـر متغیـر خـودراهبردی (بـه جـز مؤلفۀ خودمدیریتی) در یادگیری اثر بگـذرد.