چکیده:
ساحل شهر، بندر نامیده میشود. در زبان فارسی دو روایت برای این نامگذاری گفته شده : بُندَر که بار و بنه در آن مینهند (دهخدا)، و ترکیبی از بند (محصور) و در (درب) به معنای بند حوضچهمانند که دروازه داشته است. واژۀ بندر در زبان عربی وارد شده و جمع آن بنادر است. در زبان هندی و اندونزیایی بهصورت بندرگاه وجود دارد. بنادر مختلفی در سراسر جهان است که نام آنها مرکب از واژۀ بندر است. زندگی ساحلی به اتکای دریا برپاست. برای ساحلنشینان، دریا منشاء حیات و خزانۀ معناست. منظر دریا برای آنها که در کنار دریا خانه میکنند، فلسفۀ وجود شهر و بقای آن است. ربط زندگی با دریا، رمز این منظر است. نقطۀ تبلور ارتباط این دو، مرز همسایگی شهر با دریاست؛ دامنۀ رابطهشان اما، همۀ شئون زندگی آنهاست: فرهنگ، معماری، غذا، شغل، آئین، اقتصاد و جامعه. آنجا که معیشت وابسته به دریا شود، دور نیست که دریا منبع الهامات دیگر زندگی هم باشد. نمادها و نمودهای تعامل انسان با دریا در لبۀ تماس آن دو، که بندر است، ظاهر میشود. منظر بندر راوی این ارتباط است. شهرها و روستاهای بندری در دوران شکلگیری خود مظاهری از ارتباطهای پیچیده و چندجانبه را در لبۀ تماس خود با دریا ایجاد کردند که عوام، همانها را بندر میخوانند. در مقابل با توسعۀ شهرنشینی و گسترش تجارت وابسته به دریا و خدمات پشتیبان آن، یک بخش از کلیت بندر، که تأسیسات انبار و انتقال کالا بود، معادل تمامیت بندر و مالک این مفهوم تاریخی و فرهنگی تمدن انسانی شد. رشد بوروکراسی و قدرتگرفتن حکومت مرکزی به تشکیل سازمان بنادر و کشتیرانی انجامید که بیاعتنا به حقوق عامه و میراث تمدنی شهربندرها، با اتکا به منافع سازمانی و بهرهگیری از قدرت، لبۀ تماس شهر با دریا را در تصرف خود درآورد و شهروندان را از منبع الهام و فلسفۀ وجودی شهر خود محروم کرد. در حالی که بندر، مظهر تعاملهای قدیمی و آینده با دریاست و نمیتواند فقط به یکی از نقشهای خود بپردازد، سازمان بنادر ایران با وضع قوانینی که جامع مصلحت و منفعت عامه نبود و بر اساس منافع بخشی نگاشته شده بود، حصاری ستبر دور خود کشید تا الزام قانون را برآورده کند؛ در حالی که این حصار سطح تماس شهر و دریا را نابود میکرد. مردم برای لمس دریا باید از شهر خارج شوند. دامنۀ دستاندازی به مرز دریا و ساحل تدریجاً فراتر رفت. حریم دریا هم در امان نماند. دریاخواری تحت عنوان تولید زمین و خشککردن دریا بهعنوان یک شیوۀ خلاق رایج گردید. مدیران تلاش کردند با جذب بودجۀ بیشتر هجوم بزرگتری به دریا کرده و با خشککردن آن عرصههای جدیدی برای فعالیت بهدست آورند. این رویه را شهرداری شهرهای بندری نیز با ساحلخواری تقلید میکنند. در منتهیالیه ساحل دیوار مرتفعی احداث میکنند و با پرکردن پشت آن سکویی مشرف به دریا میسازند و آن را زمینِ افزوده به شهر تلقی میکنند. با این کار مردم را از حس دریا درحالیکه روی ماسههای ساحل قدم میزنند و موج آب پاهایشان را نوازش میکند، محروم میکنند. مردم را «از» دریا به «بَر» دریا میکشانند. گویی از خسارتی که به منظر سرزمین و منبع الهام شهروندان وارد میکنند بیخبرند. حفاظت از تمدن دریایی وابسته به تعامل دیرپای انسان و دریاست. نمیتوان نادانسته و با روشهای مهندسی تصرفهای گسترده در محیط داشت. در تصویر جلد که بندر چابهار را نشان میدهد، اصالت فعالیتی بندر و خیابان دسترسی آن در لبۀ ساحلی و سطوح وسیعی که به بارانداز بندر اختصاص یافته آشکار است. همۀ اینها دخالت در لبۀ تاریخی و طبیعی تماس شهر و دریاست و حجابی بر تداوم ادراک شهروندان از سرزمین خود. آوردههای کالایی دستاندازی به این گوهر گرانبها در قبال ازدستدادن فرصتهای تمدنسازی و تداوم هویت آنقدر ناچیز است که در اقتصاد کلان جامعه به هیچ میآید.
The beach of the city, known as Port is called Bandar in the Persian language. There are two narrations attributed to it in this language: The first one, with transliteration of Bondar, in which kind of stuff is placed (according to Dehkhoda Lexicon), and second composed of ‘Band’ (enclosed), and ‘Dar ‘(door) means a pond-like enclosed area with a gate. The word "Bandar" entered the Arabic language with the plural form of "Banader" which means ports. In Hindi and Indonesian, there is a similar word called Bandargah, which points to the harbor. There are several ports around the world whose names are composed of Bandar. Coastal life is highly influenced by the sea. For coastal inhabitants, the sea is the origin of life and meaning. For those who live by the sea, the landscape of the sea is the reason for the existence of the city and motivation for its survival. The living connection with the sea is the secret of this landscape. The emerging point of these two entities is the borderline between the city and the sea; however, their relationship is expanded to all aspects of life, including: culture, architecture, food, occupation, religion, economy, and society. If living condition depends on the presence of the sea, it is not far-fetched to be the source of other inspirations as well. The sign and symbols, and the representation of human interaction with the nature of the sea appear at the border of their connection, which is the port, and its landscape is the representative of this connection; The port cities and villages have created the compound and complicated emerged relations at this borderline, which according to the local people all these manifestations together are all called ports. On the other hand, with the expansion of urbanization and the growth of port trade, together with the facility services, the part of the whole port which was allocated to the warehouses and transportation facilities, abruptly became the owner of this historical and cultural concept of human civilization. The growth of bureaucracy and the power of central government caused the formation of the 'Ports and Shipping Organization' in the country, which by ignoring the public rights and the cultural heritage of the ports, just relying on the organizational interests and taking advantage of the power, controlled the vital edge of this coastline, and dispossessed the citizens of this unique inspiration source and the reason behind the establishment of their city. Although, the port is a representative of the past and future interactions with the sea, not just a commercial task, the 'Ports and Maritime Organization of Iran' established a strong barrier around its entity to commit to the law, which was not according to the public advantages, but just to meet the partial interests of some groups; it was in a situation where this barrier affected the contact area used to be presented between the city and the sea. To experience the sea, people had to exit the city limits. The extent of damaging this borderline gradually increased, as the sea area was also occupied. Pushing back the sea has become so popular as a creative method under the title of 'land fill' or 'land reclamation'. The authorities tried to manage it extensively and make a 'shoreline retreat' by attracting more funds and moving landward, to get new areas for their activity. This procedure is also imitated by the municipality of port cities in moving seashores. At the far end of the beach, a high wall is built, and by filling the space behind it, a platform overlooking the sea is constructed to consider it as a land area added to the city land. These measures adversely affect people's feeling attached to the sea when they used to experience walking on the beach sands to let the water waves touch their feet. The actions pull people back from 'the sea' area to the 'offshore'; it looks like the authorities are unaware of the damage to the landscape, which used to be the source of inspiration for the residents. The protection of marine civilization is highly dependent on the long-term interaction between humans and the sea. It is not appropriate to extensively occupy the environment, whether willingly or unwillingly, just by exploiting engineering methods. The journal cover image shows 'Chabahar Port', which represents the active nature of the port, its access way on the coastal edge, and the vast areas dedicated to the port dock. All these actions are interventions in the historical and natural edge of the contact area, between the city and the sea, like a barrier prevents the continuity of the citizens' perception of their land. The material achievements arising from invading this precious gem in exchange for losing opportunities for expanding civilization and continuity of identity are so insignificant that they seem negligible in the macro economy of society.