چکیده:
بررسي کتاب «نزهۀ الارواح و روضۀالافراح » (تاريخ الحکماء) نوشتۀ شمس الدين محمدبن محمود شهرزوري
موضوع اصلي اين مقاله است . علت برگزيدن اين کتاب آن بود که دراين گونه منابع هم به نوع نگاه خردمندان و
دانشيان ، به جهان و انسان و مسايل و مشکلات جامعه و شيوة برخورد حکما و دانشمندان ميتوان آشنا شد و در واقع
به دنبال نشانه ها و الگوهاي پيشرفت در آن ها گشت و هم ديد که برخورد ما با انديشه هاي انديشه وران در ايران و
جهان از چه دست بوده و با خداوندان حکمت و خرد چگونه رفتار شده است و نقش و جايگاه آنان چه بوده است ؟
ناگفته پيداست که پاسخ به هر يک از اين پرسش ها به کدام يک از جوانب تاريخ فکر و انديشۀ ما ارتباط مي يابد. اما
نکته مهم و قابل پژوهش در اين گونه آثار آن است که آنچه در اين گونه کتاب ها آمده است لابد مرجع و سندي داشته
است که امروزه در دست نيست . جستجو در اين اسناد و مدارک و طبقه بندي آنها، پژوهشي دلکش ، جذاب ولي دشوار
است ، زيرا بسياري از آن منابع از دست رفته است و ناچار بايد آنها را از اوراق پراکنده و ثبت شده در دفاتر و جنگ ها
به دست آورد. پرسش هاي ديگري که مطرح ميشود اين است که آيا براساس اين گزيده ها و کلمات قصار و پند و
اندرزها ميتوان به دستگاه فکري و انديشگي آنان پي برد؟ چرا پيشينيان ما از تمامي دستگاه انديشه و جهان بيني
دانشمندان و فيلسوفان به گزينش پندها و اندرزها و گفته هاي کوتاه آنان بسنده کرده اند؟ آيا در اين گزينش ها
معيارهايي که گزينش گران را به سره کرده و گزينش پاره اي از گفتارها و اندرزها و ناديده گرفتن پاره اي ديگر وا مي -
داشته است ، وجود داشته است ؟ مقاله حاضر در پي آن است که به اين پرسش ها پاسخي کوتاه و شايسته دهد.