چکیده:
شکل و فرم اغلب به یک معنی به کار میرود اما در دنیای هنرهای بصری هریک دارای مفهوم و معنای ویژهای است. شکل هرجسم عبارت است از خطوط پیرامون سطح آن جسم، در حالیکه فرم جنبه سه بعدی جسم است که از زوایای مختلف قابل دیدن باشد. فرم اصلیترین عامل معماری است و باید با عوامل مختلف مؤثر بر معماری ازجمله نظام ارزشی، فرهنگها، شرایط محیطی، عملکردی و همچنین پایداری هماهنگ باشد.در اینجا سعی داریم به مدل مفهومی تأثیر سبکها، پارادایمهای حاکم بر جامعه بر شکل گیری فرم درمعماری بپردازیم.گردآوری اطلاعات و دادهها بنا بر ماهیت تحقیق به دو روش کتابخانهای و میدانی انجام خواهد شد. در این ارتباط در فاز اول منابع مربوط به آثار معماری دوران قبل و پس از اسلام و سیر شکلگیری و تغییرات فرمی در آنها مورد مطالعه قرار خواهد گرفت. این مقاله با تکیه بر بررسی کیفی و تحلیلی، قصد دارد این واقعیت را روشن کند که علی رغم اینکه دوران معاصر به دلیل تحولات متعاقب آن با چندگانگی و تعدد مفاهیم در بحثهای نظری مواجه بوده است لیکن بحث فرم نیز مانند سایر بحثهای نظری معماری، قاعده مند بوده و میتوان الگوهایی را در این زمینه، به منظور کاربردی کردن مباحث نظری پارادایمها در حوزه معماری مطرح کرد.
Shape and form are often used in the same sense, but in the world of visual arts, each has a special concept and meaning. The shape of any object is the lines around the surface of that object, while the form is the three-dimensional aspect of the object that can be seen from different angles. Form is the main factor of architecture and it must be coordinated with various factors affecting architecture, such as value system, cultures, environmental, functional conditions and also sustainability. According to the nature of the research, the collection of information and data will be done in two library and field methods. In this connection, in the first phase, the sources related to the architectural works of the pre- and post-Islam era and the course of their formation and formal changes will be studied. This article, relying on qualitative and analytical research, aims to clarify the fact that despite the fact that the contemporary era has been faced with the multiplicity and multiplicity of concepts in theoretical discussions due to the subsequent developments, but the discussion of form, like other theoretical discussions of architecture, is the rule and it is possible to propose models in this field in order to apply the theoretical topics of paradigms in the field of architecture.
خلاصه ماشینی:
تأثير سبک ها، پارادايم هاي حاکم بر جامعه بر شکل گيري فرم در معماري دوره معاصر ايران 1 احسان رسولي تاريخ دريافت :١٣٩٨/٤/٣٠ 2 مهرداد متين تاريخ پذيرش : ١٣٩٨/٠٩/٢ 3 ايرج اعتصام چکيده شـکل و فرم اغلب به يک معني به کار ميرود اما در دنياي هنرهاي بصـري هريک داراي مفهوم و معناي ويژه اي ا سـت .
دوره معاصر تغييرات گسترده اي را در بيشتر حوزه ها و از جمله نظريه هاي معماري به همراه داشته ، ديدگا ههاي متنوع و متکثري را مطرح نموده و در مواردي نيز راجع به انديشه هاي ديرين و ريشه دار انجاميده است (٢٠١٣,Others &Bayzidi )در اين پژوهش به تبيين مدل مفهومي تأثير سبک ها، پارادايم هاي حاکم بر جامعه بر شکل گيري فرم درمعماري (دوره معاصر ايران ) ميپردازيم .
وحي و عقل اعتبار خود را از دست ميدهد و اجماع عام مبنا ميشود، يعني آنچه انسا نها د ر مورد آن اجماع دارند د رست است (پارسي پور و ضياء توانا،١٣٩٢ ) v معماري ارگانيک سبک ديگر معماري ارگانيک ميباشد که معماري ارگانيک تفسير مجددي از اصول طبيعت است که بر ارتباط بين فرم و عملکرد 529 و بين نيرو و ساختار دلالت ميکند که اغلب منجر به ايجاد برگه هاي آزاد خواهد شد نه به عنوان تقليدي از طبيعت بلکه براي حمايت از مر دم براي زندگي کردن و خلاق بودن ( ون وگان ، ١٣٩٢ ) تمرکز بر فر مهاي طبيعي، ايجاد فضاهاي بد ون مرز(تلفيق درون و بيرون )، پويايي، استفاد ه از مصالح طبيعي و احترام به ماهيت آنها و هماهنگي فرم و عملکرد در يک کليت واحد که در کارهاي بسياري از معماران اين سبک به چشم ميخورد .