چکیده:
مسئله اولین عضو متکون در بدن انسان از دیرباز مورد توجه اندیشمندان بهخصوص در دو حوزه فلسفه و پزشکی بوده است. فلاسفه از این منظر به این امر پرداخته اند که این بحث را مقدمهای برای حل مشکل دیرینه رابطه نفس و بدن میدانستند. ورود پزشکان نیز به این بحث بیشتر به دلیل درک بهتر از سیر تکوینی ساختار بدن انسان است. ابنسینا به عنوان یک فیلسوف و پزشک حاذق از معدود چهرههایی است که با نگاهی جامع در آثار خود از هر دو منظر به این بحث پرداخته است. در تاریخ تفکر پیش از ابن سینا با سه دیدگاه متفاوت در مورد اولین عضو متکون در بدن انسان مواجه میشویم که به ترتیب قلب، مغز و کبد را اولین عضو متکون در بدن تلقی نمودهاند. ابن سینا ضمن رد دو دیدگاه اخیر، نهایتا دیدگاه اول را پذیرفته و قلب را اولین عضو متکون در بدن معرفی میکند و از این رهگذر قلب را جایگاه روح بخاری میداند که خود این روح بخاری از نظر وی بستر قوای نفس است که نفس به وسیله این قوا با تمام اعضا و اندام بدن مرتبط میشود. وی برای اثبات مدعای خود هم از شواهد تجربی مبتنی بر طب قدیم و هم از دلایل عقلی بهره میبرد.
The issue of the first formed organ in the human body has been considered by scholars for a long time, especially in the fields of philosophy and medicine. Philosophers have approached this issue from the perspective that they saw it as a prelude to solving the long-standing problem of the relationship between the soul and the body. The entry of physicians into this discussion is mostly for a better understanding of the evolutionary process of the human body. Avicenna as a philosopher and a competent physician, is one of the few figures who has comprehensively discussed this issue in his works from both aspects. In the history of thought before Avicenna, we encounter three different views about the first formed organ in the human body, which has respectively considered the heart, brain and liver as the first formed organ or the primary organ in the body. Avicenna, while rejecting the last two views in his works, finally accepts the first view and introduces the heart as the first formed organ in the body. He considers heart as the place for the vital spirit that this vital spirit in its turn is the ground for the faculties of human soul. He uses both empirical evidences based on ancient medicine and rational arguments to prove his claim.
خلاصه ماشینی:
ابن سينا ضمن رد دو ديدگاه اخير، نهايتا ديدگاه اول را پذيرفته و قلب را اولين عضو متکون در بدن معرفي ميکند و از اين رهگذر قلب را جايگاه روح بخاري ميداند که خود اين روح بخاري از نظر وي بستر قواي نفس است که نفس به وسيله اين قوا با تمام اعضا و اندام بدن مرتبط ميشود.
همين امر باعث شد بشر از همان ابتدا با اين سؤال اساسي مواجه شود که رابطه اين بعد از وجود که منشأ حيات و عامل جاودانگي و خلود انسان است و از آن با نام نفس ياد ميشود، با بدن طبيعي چگونه است و از طريق کدام يک از اعضاي بدن با آن ارتباط برقرار ميکند.
همان گونه که اشاره شد، بسياري از محققان و پژوهشگران معاصر بر اين باورند که خاستگاه اين بحث را بايد در تمدن هاي کهن بشري جست وجو کرد؛ براي نمونه شواهد بسيار متقني وجود دارد که مصريان باستان قلب را به عنوان مهم ترين و اصليترين عضو بدن تلقي ميکردند.
ارسطو نيز از ديگر چهره هايي است که در آثار خود به تفصيل به اين بحث پرداخته و از قلب به عنوان جايگاه نفس و مهم ترين عضو در بدن ياد کرده است .
هرچند ايشان به دليل نوع و زاويه نگاه خود که بيشتر معطوف به علوم طبيعي و پزشکي است کمتر به بحث نفس و ارتباط آن با بدن پرداخته اند، اما همان گونه که اشاره شد، ايشان مغز را به عنوان جايگاه و منشأ تمامي ادراکات و عواطف در انسان و حيوانات در نظر ميگيرند.