چکیده:
از منظر کانت، آزادی بهعنوان خودقانونگذاری اراده، خصوصیت کلی انسان است. او با قانونگذاری عقل عملی، اخلاق را بر پایه آزادی بنا مینهد. در فلسفة کانت، آزادی، مبنایی است که بر اساس آن انسان بهعنوان شخص و فرد انسانی، دارای کرامت است. مفهوم آزادی، ملازم با قانون اخلاقی و عقل عملی است و در بستر طبیعت یافت نمیشود. قانون اخلاقی از آن نظر که آزادی است انسان را از قلمرو طبیعت تعالی میبخشد و به او ارزش و شأنی میدهد که بر پایه آزادی و خودقانونگذاری است. انسان اخلاقی برای جهان ارزش میآفریند و همو غایت خلقت است. واسطة ارتباط انسان بهعنوان موجودی اخلاقی و غایت نهایی طبیعت، مفهوم آزادی است. آزادی امری عینی و موضوع شناسایی نیست، زیرا مفهوم آزادی به جهان معقول ارتباط دارد و در رفتار و منش انسان واقعیت مییابد. در مملکت غایات کانت، هر چیزی یا قیمت دارد یا کرامت. آنچه دارای قیمت است، میتواند مورد دادوستد و معامله قرار گیرد ولی آنچه از هر ارزشی برتر است و بههیچعنوان معادلی ندارد که معاوضه شود، «کرامت» است. انسانیّت انسان تا جایی که به داشتن اخلاق تواناست، تنها موجودی است که «کرامت» دارد. مقاله بر محور دیدگاه کانت دربارة "مناسبات کرامت و آزادی انسان " و با روش استنتاجی نوشته شده است.
From Kant’s view, freedom is the universal property of humans as the autonomy of will. He established morals on the ground of freedom through legislation of Practical Reason. In Kant’s philosophy, freedom is a ground, based on which humans have dignity as an individual and human beings. The concept of freedom is conjunct with moral law and practical reason and is not found in the scope of nature. The moral law being freedom in a sense elevates humans from the scope of nature and gives them value and dignity, which is based on freedom and autonomy. A moral human creates value for the world, and human is the end of creation. The Intermediator of human relationship as a moral being and the end of nature is the freedom concept. This article is written concentrating on Kant’s view of “The relationship between dignity and humans freedom”. Freedom is neither an objective matter nor the subject of cognition because the concept of freedom is related to the rational world and is realized in the behavior and disposition of humans. Everything has a price or dignity in the land of ends. Whatever has a price could be traded, but what is more valuable than any value and has no equivalent whatsoever is dignity. The humanity of humans is the only being that has “dignity” as long as it is capable of having morality.
خلاصه ماشینی:
عمل و رفتار طبق امر مطلق و بايد اخلاقي، مستلزم اين است که انسان داراي آزادي باشد و از قلمرو جبر طبيعت و موجبيت افعال خود به واسطه اميال و غرايز رها باشد.
در مقابل اين مفاهيم نظري از آزادي، مفهوم عملي آن را مطرح ميکند: «آزادي به مفهوم عملي عبارت است از استقلال اراده از جبر» و «ناوابسته بودن اراده به الزام از ناحيۀ محرکهاي حس » و «قوة عقل محض براي عمل بالذات » ( ,Kant, CPR (A363, B562 کانت در نقد عقل محض دربارة آزادي استعلايي سخن ميگويد.
اين نکته اهميت دارد که عمل بر اساس تکليف اخلاقي، هرگز به معناي اجبار و اطاعت صرف 3 نيست ، بلکه انجام تکليف يعني اجراي قانوني که عقل انسان آن را به نحو غيرمشروط و آزادانه وضع مينمايد و تکليف انساني بر اساس خودقانونگذاري اخلاقي است .
ازاين رو فقط قوه ميل او، اما نه قوه اي که انسان را (از طريق محرکات حسي) به طبيعت وابسته ميسازد و نه قوه اي که بالنسبه به آن ارزش وجود او وابسته به چيزي است که دريافت مي کند و لذت ميبرد، بلکه ارزشي که فقط خود او ميتواند معطي آن به خويش باشد و عبارت از اين است که چه عملي انجام ميدهد، چگونه و مطابق با کدام اصول ، نه به عنوان حلقه اي در زنجيرة طبيعت ، بلکه در آزادي قوة ميل خويش ، رفتار ميکند- يعني ارادة نيک است که به وجودش ارزشي مطلق ميبخشد و بالنسبه به آن ، وجود جهان ميتواند غايتي نهايي داشته باشد» (,Kant,CPrR .