خلاصه ماشینی:
او از هر فرصتى براى تحقير آن امام همام و شكستن شوكت و عظمت وهيمنهاش استفاده مىكرد و به خاطر واكنشهاى حكيمانه آن حضرت، شكستمىخورد و جز ناكامى و سرافكندگى، نتيجهاى عايدش نمىشد و صدالبته كه اين،قانونى خدائى است كه به مقتضاى آن، هركس بخواهد نور خدا را خاموش كند،ناموفق خواهد بود؛ چنانكه در يك آيه، بعد از آنكه مفتريان را ظالمترين مردمشمرده، مىفرمايد: «يُريدُونَ لِيُطْفَئُوا نورَ اللّهِ بِأَفواهِهِم واللّهُ مُتِمُّ نورِه و لَو كرِهَ الكافِرُون» 1 ؛ اينكوردلان مفترى (كه به خدا دروغ مىبندند، آن هم درحالى كه به سوى اسلام دعوت مىشوند)مىخواهند نور خدا را با دهانشان خاموش كنند، حال آنكه خدا كاملكننده نور خويش است؛هرچند كه كافران نپسندند.
حضرت دست خود را بر تصوير درندهاى نهاد كه بر بساط بود و فرمود:برخيز و اين شخص را بگير.
برخى از افرادى كه مىخواستند بادنجان دور قاب بچينند و از رهگذريك تملّق، خود را به خليفه نزديك كنند، به او گفتند: على بن محمد هادى(ع)درباره آيه: «و يومَ يَعضُّ الظّالِمُ على يدَيهِ» 1 ؛ روزى كه ظالم از شدت اندوه و حسرت،دستهاى خود را به دندان مىگزد، مىگويد: منظور شخص اول و دوم است.
جمله دوم پاسخ، متضمّن چه معنائى است؟ دو ضمير «اعقتَه» و «بنيه» بهچه بر مىگردد؟ برداشت متوكل اين بود كه خدا طاعت عباس را بر فرزندان امامعلى(ع) واجب كرده است؛ از اينرو خشنود شد و مبلغ يكصد هزار درهم بهحضرت اهدا كرد.
طاعت خود را بر اولاد اميرالمؤمنين على(ع) واجب كرده است 1 .
امام مجتبى(ع) در معاهده خود با معاويه براى چند تن امان گرفته بود.
او بازگشت و بر منبر نشست و گفت: اميرالمؤمنين دستور داده است كه على بن ابيطالب را لعن كنم.